pt

نام من کِوِتا پاکوفسکا است

۰۵ مهر ۱۳۹۱

.
به مناسبت هشتاد و سومین سالگرد تولد کِوِتا پاکوفسکا

مرتضی زاهدی

.

کِوِتا پاکوفسکا، ملقب به خانم جادوگر یکی از اَبَر ستاره های تصویرسازی جهان است. او در 28 جولای سال 1928 در پراگ به دنیا آمد جایی که هنوز در آنجا زندگی و کار می کند. سال 1952 زیر نظر پروفسور " امیل فِیلا "  در رشته نقاشی از آکادمی هنر شهر پراگ فارغ التحصیل شد و در همان سال با یکی از مهم ترین طراحان گرافیک جهان " میلان گِریگر " ازدواج کرد. کِوِتا از دهه پنجاه تاکنون بدون وقفه به عنوان نقاش، مجسمه ساز، نویسنده، تصویرگر، گرافیست و معلم مشغول به کار است و با انقلابی که در شکل کتاب سازی و روایت گری مدرن کتاب های کودکان ایجاد کرد موفق به دریافت جایزه هانس کریستین آندرسن " نوبل کوچک " در 1992 شد. او متخصص ساخت کتاب های سه بُعدی، لمسی و کات اوت است. حس بازیگوشی و اکتشاف، رفتارهای بدیع با موضوعات، فانتزی تملک شده، انفجار رنگ هایی با چگالی بالا، اهمیت و ارجحیت با شکل های هندسی و انتزاعی، برقراری روابطی ظریف بین احساس و عقلانیت، استفاده از دست نوشته، حروفِ تایپ شده و درشت، کلاژ و... از ویژگی های آثارش هستند. پاکوفسکا طرفداران زیادی در جهان و به ویژه ایران دارد. راه حل ها و بازی های زبانی و تکنیکی اش را می توان در آثار تصویرگران بسیاری در سراسر جهان یافت. او در نیم قرن گذشته بیش از پنجاه کتاب به رشتۀ تحریر درآورده که بیشتر آنها تلفیقی از سازه های کاغذی و مجسمه گون با توسعه تکنولوژی صنعت چاپ و نیروهای خلاق انسانی است. عاملی که باعث شده کتاب ها و آثار چاپی کِوِتا پاکوفسکا از اصل کارهایش جذاب تر و جدی تر دیده شوند و این درست نقطۀ مقابل آن چیزی است  که در کشور ما ساخته و تولید می شود. شاید آنها پول اضافه ندارند تا کتاب هایی ارزان و بنجل منتشر کنند و گویا هنگام تولید یک کتاب همگی " ناشر، تصویرگر، نویسنده، گرافیست، چاپچی، پانچیست، صحاف و..." نهایت سعی شان را می کنند تا اثری شخیص، استثنایی و نامحدود به زمان از خود به جای بگذارند و تمام توانایی فکری و هنری شان را به جای محدود کردن به کار می گیرند  تا کارهای هنری منحصر به فردی خلق کنند و با عرضه و معرفی درست، پدیدآورندگان بتوانند سال ها با چاپ و ترجمه کتاب هایشان به زبان های گوناگون و در کشورهای مختلف برگشت مالی و اعتباری در خور توجهی داشته باشند. 

***

.

"کتاب کودک و تصاویرش، اولین نمایشگاه و گالریی است که کودک می بیند." این جمله را  یک بار کِوِتا پاکوفسکا به زبان آورد. این طور به نظر می رسد که او کودکان و بزرگسالان را دعوت می کند تا از گالری نقاشی هایش در کتاب ها بازدید کنند. او از آغاز می خواهد تا این کار را بارها و بارها انجام دهد.

.

سال 1984 کتابی با عنوان "داستان های هابگوبلین" توسط انتشارات "آلباتُرُس" در پاراگوئه منتشر کرد که شخصیت اصلی این کتاب یک موجود قرمز رنگ و گرد مثل توپ است با موهایی وزوزی و نارنجی و با پوتین هایی قرمز در پا. نکته شگفت انگیز در کتاب این است که گویی کِوِتا دست های خواننده را می گیرد و او را با خود به جهان سحرانگیز کتاب می برد. موجودی که او به تصویر کشیده یک جن کوتوله بد نیست بلکه یک پسرک کوچک مهربان است. کِوِتا می گوید: «من شخصیت "هابگوبلین" را از داستان های پریان، نوشته برادران "گریم" قرض گرفتم. من این را حس کردم که در پسِ شخصیت خبیث این موجود، خصوصیات بسیارغیرمعمول و حساسی نهفته است. بنابراین به او غالبی دیگر بخشیدم، این جن دیگر یک موجود چروکیده پشمالو با ریش های بلند سفید که در تصویرگری های گذشته بود نیست. حالا دیگر او ما را به یاد یک توپ قرمز رنگِ زیبا و دوست داشتنی که به هر طرف می غلتد می اندازد.»

.

قرمز رنگ مورد علاقه پاکوفسکا است. رنگ قرمز را می توان در تمام کارهایش، از جمله تابلوهای نقاشی، کتاب ها و سازه های کاغذیش دید. این قرمز اغلب قرمز پر رنگ، گاهی اوقات مایل به زرد، گاهی متمایل به آبی، اما همیشه براق، غالب و واضح است. رنگ قرمز همیشه به تنهایی به کار نمی رود. گاهی اوقات سطوح مختلفی از رنگ های  زرد، سفید، مشکی و بعد از اینها رنگ سبز، قرمز را همراهی می کنند. همین رنگ سبز گاهی تنها به عنوان یک نقطه، یک شعاعِ باریک یا یک محدوده کوچک، اثر رنگ قرمز را به طریقی هوشمندانه تقویت می کند. کِوِتا در یکی از کتاب هایش به نام ( قرمز، سبز، همه رنگ ها ) که در پاییز سال 1992 توسط انتشارات "ریوِنس بُرگر" چاپ شد گفته: «سبز رنگی زنده است و قرمز رنگی شاد. تاثیری خاص از تضاد بین قرمز و سبز نشات می گیرد که همیشه تازه و متفاوت است. انرژی گرم قرمز تضادی جالب با طیف رنگ سردِ سبز که به آبی می گراید می سازد.»

.

پاکوفسکا در کتاب "بهشت کاغذی" با گرافیک تازه ای سر و کار دارد. او موفق شد این جنس از داستان های افسانه ای را با فرم جدیدی مطرح و به بیانی دیگر بازگو کند. رفتارهای بدیع و غیرمتعارفش با همین داستان ها بود که وی را به یک قصه پرداز با صورت تمثیلی و نمونه ای آرمانی و منحصر به فرد تبدیل کرد. البته کِوِتا کتاب هایی هم دارد که آنها را در ورای عقاید و علوم تئوریکال ساخته و در این نوع از آثارش بیشتر به بازی کردن و خیال پردازی بدون هدف با اشکال تمایل دارد. او می گوید: « یک کتاب از دید من همچون یک ساختمان و معماری است. در این دنیای کاغذی ما می توانیم بچسبانیم، تا بزنیم، روی هم بچینیم، پاره کنیم، بِبُریم، مسائلی را آشکار کنیم، لمسش کنیم، اضافه کنیم و...»

او در پاسخ به این سوال که چرا نقاشی می کشید؟ می گوید: « چرا من نقاشی می کشم؟! چون به آن نیاز دارم. چون بدون نقاشی کردن نمی توانم زندگی کنم. نقاشی کشیدن برایم مثل نفس کشیدن است. یک نقاشی همان چیزی است که هست و نمی تواند تظاهر به چیز دیگری کند. نقاشی گویای احساسات و تجلی گر افکارمان است. من عاشق دنیای کاغذیم زیرا به من کمک می کند تا در آن روابط و ارزش هایی نو و تازه خلق کنم. حیوانات و رنگ ها می توانند در آن زندگی کنند و قهرمان های کتاب هایم باشند. امروز یک اسب آبی غُران و یک پرنده آبی را برای نوشیدن چای به نقاشی ام دعوت کردم. من آرزو داشتم که آنها در کنار من لذت ببرند. گاهی اوقات تمام روز را کار می کنم و گاهی وقت ها تمام هفته را. ولی باز هم احساس رضایت نمی کنم. بنابراین یک قیچی برمی دارم و تمام چیزهایی که کشیدم را قیچی می کنم و دوباره تمام تکه ها را به هم می چسبانم. " من اکنون در حال بریدن یک کاغذ سفید خالی هستم. در حال بریدن یک کاغذ غمگین، شاد، از هر دو طرف خط خطی و رنگ شده هستم. بله، مجسمه های کاغذی کوچک و بزرگ، تصویرسازی ها و نقاشی هایم اینگونه خلق می شوند.»  

.

او به قلم خود در یکی از صفحات  کتاب "هنر کِوِتا پاکوفسکا" چاپ 1993 سوئیس نوشته است: دوشنبه، چهار دیوار ساختم و آنها را با رنگ سفید کردم. سه شنبه، یک سقف ساختم و سفیدش کردم. چهارشنبه، لباس سفید پوشیدم. پنج شنبه، کلاه سفید بر سر گذاشتم. جمعه، صورتم را سفید کردم. شنبه، روی دماغم آنقدر جا بود که یک نقطه خنده دار رویش بگذارم. یکشنبه، به این ترتیب بود که من هفت پشتک زدم.


آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه