pt

نام من کِلواِ پویزات است

۲۳ بهمن ۱۳۹۱

.

درباره کِلواِ پویزات؛ تصویرگر فرانسوی

مرتضی زاهدی

.

بدون شک یکی از مهمترین چهره های تصویرسازی امروز جهان کِلواِ پویزات؛ نویسنده، تصویرگر و هنرمند مفهومی فرانسوی است. او سال 1970 در سنت کلود متولد شد و درسش را در دانشگاه بوزار در رشته چاپ دستی (حکاکی) به پایان رساند. از سال 1993 به بعد فعالیتش را در حوزه تصویرگری مطبوعاتی آغاز کرد و تا به امروز برای روزنامه ها و مجلاتی چون لیبراسیون، لوموند، سِوِن، دُروبِرچ، لِبوک، نیویورک تایمز و غیره تصویرسازی می کند. او در زمینه های گسترده ای همچون طراحی روی جلد کتاب های رمان و موسیقی، پوسترهایی برای تئاتر و فیلم، طراحی صحنه های نمایش و اجراهای موسیقی فعالیت دارد.

.

کِلواِ پویزات بیشتر کتاب هایش را در قالب فیکشن و در ارتباط با متون ادبی ارائه می دهد و به عنوان نویسنده و تصویرگر کتاب های هنری بسیاری همچون رمبو، از مجموعه آلبوم های دادا، انتشارات مَنگو؛ زنان سخن می گویند، انتشارات آلبن میشل؛ تاریخچه شکارچیان، انتشارات نانسی هاستون؛ ریلکه، انتشارات میچالون؛ خاطرات دوران کودکی، انتشارات نانو بوکس ساخته است که در این میان  نسخه اسپانیایی کتاب ماشین آلات از انتشارات رِئورُگ جایزه بهترین طراحی کتاب در سراسر جهان را از مؤسسه "لُس لیبراس ماجو آبیکادوس" سال 1999 کسب کرده است.

.

وی آثارش را عمدتاً در فرانسه به نمایش می گذارد و به طور دائمی با گالری "مارتین گاسیوقس" همکاری دارد و تاکنون در نمایشگاه های انفرادی و گروهی زیادی در فرانسه، سوئیس، بلژیک، پرتغال، کره جنوبی و غیره شرکت داشته است.


***

.

نام من کِلواِ پویزات است. قرار بر این است کمی دربارۀ خودم، کار و افکارم نسبت به هنر و به ویژه تصویرگری برای شما بنویسم.

.

در حقیقت من به شکل خیلی طبیعی و فطری به سمت هنر و آفرینش های هنری جذب شدم و اولین سفارشی که در زمینه تصویرگری قبول کردم ساخت یک سری تصاویر برای مطبوعات بود.

.

من هر روز به آتلیه ام می روم و تا شب مثل یک برده کار می کنم. در واقع آنجا برایم امن و بی طرف ترین مکان است. به طور طبیعی آتلیه نقش مهمی بر فضای کارم می گذارد اما معتقدم بیشتر ما تحت تأثیر شهر یا کشوری هستیم که در آن زندگی می کنیم و از طریق مردم، فرهنگ ها، اینترنت و به طور کلی رسانه ها، بیشتر از آتلیه یا محیطی که در آن کار می کنیم برای آفرینش اثر هنری الهام می گیریم. من فکر می کنم برای دستیابی به زبانی مستقل در هنر پلاستیک، شرایط زیستی و پیرامونی یک هنرمند همچون مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نقش بسزایی در آفرینش های هنری او خواهد داشت و در اوج و افول و دیده شدن یا نشدن او و تولیداتش، پیچیدگی ها و جذابیت هایی را به وجود خواهد آورد.

.

من اکنون یک ایلوستراتور حرفه ای هستم و با پشت سر نهادن بحران های کاری و مالی، وقتی که سرم خلوت می شود و دغدغه های کاریم کمتر، بیشتر بر روی پروژه های شخصی ام وقت می گذارم.

.

منتقدین آثارم بر این باورند کارهای من بیشتر به نقاشی نزدیک است تا تصویرگری! اما من اینطور فکر نمی کنم چون جایگاه کارم و تبیین آن را دقیقاً نقطه ای که یک کار سفارشی از غیر سفارشی منفک می شود در نظر می گیرم. در واقع آنجایی که تعریف مدیاها مشخص می شوند و تغییر می کنند یا آنگونه که مایلی و ممکن است نمی توانی پیش روی کنی و بسازی، در این شرایط چطور می شود به چنین اثری نقاشی لغب داد؟!

.

از همان ابتدا تاکنون همیشه با فقدان اعتماد مدیران هنری و اعمال نظرشان روی تصاویرم از طریق اتودها مواجه بوده ام و سر و کله می زنم، در صورتی که این توانایی را در خود می بینم و می توانم برای ناشری که آزادی عمل به من می دهد و به کارم اعتقاد دارد به بهترین نحو ممکن کار کنم.

.

پروسه یا فرمول مشخصی برای ساخت یک تصویر یا کتاب ندارم. من کارم را خیلی غریزی و با قوه تخیل و ناخودآگاهم شروع می کنم و سپس به ساخت و ترکیب تصاویر می پردازم. جستجوهای لازم را برای یافتن اطلاعات و مستندات برای شکل دادن به یک ایده انجام می دهم و متریال های لازم (عکاسی و حکاکی) را برای سر هم نمودن قطعات جمع آوری می کنم. اغلب برای کار ایده های زیادی دارم و گاهی اوقات هم از آنچه که دوست دارم انجام دهم دلسرد می شوم. در چنین وضعیتی چاره کار این است که بی هیچ فکر از پیش تعریف شده ای طراحی و نقاشی کنم و تلاش می کنم بدون هدف و برنامه ای مشخص خودم را سرگرم کنم.

.

به طور کلی ایده ها اغلب سریع به مغزم خطور می کنند اما برای پرداختن و نهایی کردن تصاویر زمان زیادی از من گرفته می شود.

.

مثل هر تصویرگری گرایش به رنگ و عملکردهایش را بسیار دوست دارم.  اما شیوه رفتارم با رنگ طعم و مزۀ خودش را دارد. من نسبت به رنگ های خاص و استفاده و ترکیب شان با یکدیگر تمایل ویژه ای دارم.

.

به عنوان یک هنرمند هدف خاصی از پرداختن به فعل هنری ندارم شاید اگر به این موضوع واقف بودم بدون شک در این زمینه فعالیت نمی کردم. چون پرداختن به کار هنری در چنین شرایطی بسیار وحشتناک و خسته کننده است.

.

از نظر من فردیت در هنر همچون فردیت در زندگی است و نه چیزی کمتر. همه زندگی می کنند بدون اینکه هرگز از خود سؤال کنند جایگاه واقعی شان در زندگی کجاست. در هنر هم  چنین سؤالی مطرح است، اما من هنوز پاسخی روشن برای آن نیافته ام.

.

هنرمندانی که آثارشان را دوست دارم خیلی زیاد هستند و اگر بخواهم از تک تکشان نام ببرم فهرستی طولانی می شود. اما؛ کی کی اسمیت، گرهارد ریشتر، سیگمار پولکِ، سای تومبلی، فرانسیس پیکابیا، ماکس ارنست، جُتَو، و روزماریا تروکِل برخی از آنها هستند.

.

در حال حاضر روی پروژه های مختلفی کار می کنم، روی دو کتاب شخصی و مجموعه تازه ای از طراحی هایم متمرکز هستم، یکی از این پرژه ها را دارم با همکاری "جیان پائولو پاگنی" می سازم. او و من از سال 1995 شریک زندگی یکدیگر شده ایم.


آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه