pt

سوگنامه

۰۶ تير ۱۳۹۵

سوگنامۀ استاد نورالدین زرین کلک در فراق استاد فقید پرویز کلانتری

قطار زندگی

 قطار زندگی‎ات
ایستاد عاقبت
در ایستگاه آخر
*
چه مهربان می‎رفتی
از شالیزارهای عطرناک شمال
از پل‎های پادرآب رودبار
و از تونل پر دود کندوان
*
دود سفیدت 
آسمان آبی را رنگ می‎کرد 
و صدای هو هوی آوازت 
عاشقان را
وعدۀ دیدار بود
*
چه راه درازی پیمودی 
ازین ایستگاه تا آن ایستگاه
از این بوم تا آن تخته رنگ
و از ین سر حیاط تا آن ته حیات
*
همچنان و همیشه می‎رفتی
 تا شاگردان سرشار
حواریون سرگردان
و مردم فروتنت را
به سرزمین‎های جادو ببری
*
به بهشت زرد کویرها
به طلای کاهگل بام‎ها
به وسوسۀ مهتاب شیروانی‎ها
و به خنکای کوچه‎های تنگ سراب
*
قطار زندگیت سرشار بود
 از حرف‎های تازه و انار
 از زمزمۀ بنفش و بهار
و از اندیشه‎های ترد و آبدار
*
ایستگاه قرنطینه را بگذار
و در ایستگاه آخر کهکشان پارک کن
و منتظر قطار من باش
...
همۀ قطارها باید خستگی در کنند.

***
درس مردن

عاقبت پرویز کلانتری به خط قرمز حیاتش رسید و پس از هفده هژده ماه بند بازی بین مرگ و زندگی آن سوی دیوار حیات را برگزید و دل‎هایی که برای او می‎تپیدند و هر روز می‎مردند و زنده می‎شدند در نقطۀ صفر گذاشت و به راه محتوم سرنوشت رفت.

پرویز که نقاش و شاعر طبیعت بود همه عمر با کارش درس داد و تعلیم کرد و آموخت - نه تنها در دانشگاه‎ها و دانشکده‎ها و نه حتی در کارگاه خودش - که می‎توانست معتبرتر از دانشگاه‎ها باشد بل‎که در ارواح و اندیشه‎ها.

آنچه او می‎آموخت نه تنها هنربود که با دست و دلبازی و سخاوتمندی بذل می‎کرد بل‎که بسیار برتر از آن "هنرزندگی کردن" بود که در آن ابزار و مصالح هنری‎اش نیک نفسی ژرف‎نگری و جوانفکری بود. 

زندگی کردن با او همیشه درس بود و امروز معتقدم که حتی مرگ او نیز درسی کلان بود. ما نسلی که بلافاصله پشت سر او هستیم و راه او را می‎رویم و دیر و زود به او می‎پیوندیم از او آموختیم که مردن هم می‎تواند گونه‎های متعدد داشته‎باشد و باید درسش را بگیری؛ درسی که تو را در آن هیچ گزیری و هیچ انتخابی نیست؛ اما باید خود را برای آن آماده کنی. 

چه کسی گفته است آدم آب دلش را می‎خورد؟

چه کسی گفته است آدم‎های خوب راحت می‎میرند؟

چه کسی گفته است بهشت و دوزخ آدم در همین دنیاست؟

اگر چنین بود آیا پرویز کلانتری سزاوار چنین مرگ دردناکی بود؟

آیا پرویز کلانتری با مرگ جانگدازش به ما نیاموخت که در همۀ این باورها تجدید نظر کنیم؟

و اگر یک نفر سزاوار خوب مردن بود آیا چه کسی مقدم بر پرویز کلانتری بود؟

کسی که در همۀ عمرش خوب بود و بد نکرد.

به همه عشق و صفا داد و ازکسی چیزی نخواست.

 ***

نورالدین زرین کلک
کالیفرنیا، خرداد ۹۵

آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه