pt

کوئنتین بلیک (Quentin Blake)

۱۰ مهر ۱۴۰۴

سِر کوئنتین سَکسْبِی بلیک (زادهٔ ۱۶ دسامبر ۱۹۳۲) کارتونیست، کاریکاتوریست، تصویرگر و نویسندهٔ انگلیسی کتاب‌های کودک است. او تاکنون بیش از ۳۰۰ کتاب را تصویرگری کرده که ۱۸ عنوان از آن‌ها نوشتهٔ رولد دال است و از محبوب‌ترین آثارش به‌شمار می‌روند. بلیک به‌پاس مشارکت ماندگارش در تصویرگری کتاب کودک، در سال ۲۰۰۲ برندهٔ جایزهٔ بین‌المللی دوسالانهٔ هانس کریستیان آندرسن شد که بالاترین افتخار در حوزهٔ کتاب کودک است. او در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ نخستین دارندهٔ عنوان «سفیر ادبیات کودک» در بریتانیا بود و از حامیان انجمن تصویرگران نیز به‌شمار می‌آید.

سایت شخصی: https://quentinblake.com

به نظر کوئنتین بلیک، «اگر کسی در تخت خواب خوابیده و خواب می‌بیند، لزوماً لازم نیست تخت را ببینی، اما ممکن است بخواهی به خواب‌های او نگاه کنی.» 

بلیک با همین دید به کار خود به‌عنوان تصویرگر می‌نگرد. برای او مهم نیست که هر برآمدگی روی پشت یک قورباغه یا هر تار موی روی سر دختری زرنگ به نام ماتیلدا را نشان دهد. آنچه اهمیت دارد، به تصویر کشیدن ذات چیزهاست: حالت و بیان شخصیت، جوهره درام (و طنز) یک صحنه. همچنین حفظ سبکی و زنده بودن خطوط کج‌وکوله‌ی نقاشی‌اش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

blake10

در نگاه اول، تصاویر بلیک بیشتر شبیه خط‌خطی‌هایی به نظر می‌رسند که شاید هیچ‌کس تصور نکند کشیدنشان زمان زیادی برده باشد. به نظر می‌رسد این ظاهر ساده و بی‌دغدغه، هیچ آسیبی به شهرت او نزده است.

در حالی که شاید نتوان به آسانی میزان خوبی که آثار بلیک برای خوانندگان جوان به ارمغان آورده‌اند را سنجید. یک تصویرسازی ساده و پرجنب‌وجوش از بلیک، همانطور که شمار زیادی از کودکان دریافته‌اند، دعوتی باز به خواندن است. بلیک سال‌هاست که به طور غیررسمی در انگلستان به عنوان حامی کتاب‌های کودکان شناخته می‌شود. در سال ۱۹۹۹، این نقش رسمی شد؛ زمانی که به عنوان اولین «شاعر کودکان» بریتانیا منصوب شد و تا سال ۲۰۰۱ این سمت را بر عهده داشت. بلیک تمام جوایز مهم تصویرگری را برده و حتی توسط ملکه لقب شوالیه دریافت کرده است. وقتی در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۹ با او تلفنی صحبت کردم، در حال برنامه‌ریزی برای پروژه بزرگی بود؛ موزه‌ای ویژه هنر کتاب‌های کودکان که قرار بود در قلب شهر لندن، شهری که او آن را خانه خود می‌داند، ساخته شود.
blake11


لئونارد اس. مارکوس: تو چه نوع کودکی بودی؟
کوئنتین بلیک: احتمالاً نسبتاً آرام، شاید کمی خجالتی. با توجه به اینکه یازده سال بعد از برادرم به دنیا آمدم، کمی شبیه تک‌فرزند بودن بودم. زیاد حرف نمی‌زدم، اگرچه از آن زمان به بعد زیاد حرف زده‌ام! خیلی نقاشی می‌کردم.

پرسش: آیا دیگران تو را تشویق می‌کردند؟
پاسخ: تقریباً به محض ورودم به مدرسه متوسطه، یکی از نقاشی‌هایم در مجله مدرسه چاپ شد. تصویری بود از پسرانی که پس از بازی فوتبال لباس‌هایشان را عوض می‌کردند ـ بازی‌ای که به‌هرحال از آن متنفر بودم! آن موقع یازده یا دوازده سالم بود. تقریباً هم‌زمان با آن، با مردی آشنا شدم که هم نقاش و هم کارتونیست بود و من و چند بار برای آموزش نزد او رفتم. او نقاشی‌هایم را مرور می‌کرد و درباره‌شان با من صحبت می‌کرد. همچنین درباره نقاشی‌های آن هفته مجله پانچ و میکل‌آنژ صحبت می‌کرد؛ دامنه وسیعی از موضوعات!

پرسش: سپس به دانشگاه کمبریج رفتی.
پاسخ: قبل از اینکه تصمیم بگیرم به آنجا بروم، فکر می‌کردم: «اگر به مدرسه هنر بروم ممکن است خواندن را کنار بگذارم، اما اگر به دانشگاه بروم می‌دانم که نقاشی را ترک نمی‌کنم.» گاهی اوقات تردید داشتم که آیا کار درستی کرده‌ام یا نه. اما به عنوان تصویرگر، خواندن بخش مهمی از کار من است، بنابراین فکر می‌کنم این تجربه تبدیل به تمرین خوبی شد. در کمبریج، نزد اف. آر. لوویس (F.R Leavis) که یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان ادبیات آن زمان بود، تحصیل کردم. لوویس شخصیتی قدرتمند داشت و برخی از افراد از او می‌ترسیدند. من این‌گونه نبودم و تجربه آموزش او را رهایی‌بخش یافتم. لوویس مردی بود که هرگز کراوات نمی‌بست، که در آن زمان غیرمعمول بود، و به مخالفت با بسیاری شهرت داشت. من هم این فکر را داشتم که «خوب، من هم اگر بخواهم می‌توانم مخالفت کنم.» این ایده‌ای بود که باید حفظ می‌کردم! بعدها همین حس را نسبت به تصویرگر آندره فرانسیوا (Andre Francois) پیدا کردم که کتاب‌های کودکان را تصویرگری می‌کرد و طراحی تبلیغات زیادی داشت. من به یکی از نقاشی‌های او نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم «آه، لازم نیست خیلی مرتب و مودب باشی!» داستانی وجود داشت که او برای کشیدن خطوط خراشیده، بدترین خودکارهای دفاتر پست پاریس را دزدیده بود. این طور به نظر می‌رسید که می‌توانست با هر چیزی نقاشی کند.

پرسش: آیا یادت هست که در زمان تحصیل در کمبریج، کتاب «ارباب مگس‌ها» (Lord of the Flies) که در سال ۱۹۵۴ منتشر شده بود را خواندی؟ قطعاً باعث هیجان زیادی شده بود.
پاسخ: بله، خواندم. نکته جالب «ارباب مگس‌ها» این بود که قواعد رایج کتاب‌های کودک را وارونه می‌کرد. داستان با ماجرای ماجراجویی پسران آغاز می‌شود و سپس نشان می‌دهد اوضاع چقدر بدتر است. جنبه دیگر این کتاب که برایم جالب بود، نمادین بودن آن بود. قرار نیست کاملاً به آن باور داشته باشی. به این لحاظ شبیه کتاب‌های تصویری است که خودم ساخته‌ام. کتاب‌های مایکل روزن بر اساس خاطرات کودکی اوست و وقتی من آنها را تصویرگری می‌کنم، تلاش می‌کنم طوری به نظر برسد که انگار دارم از زندگی واقعی نقاشی می‌کنم. اما هر ایده‌ای که برای کتاب داشته باشم معمولاً نوعی حکایت است. درباره زندگی روزمره نیست، گرچه به آن اشاره دارد، مثل کاری که کتاب زگازو (۱۹۹۸) (Zagazoo) انجام می‌دهد.

پرسش: کتاب «زگازو» کمی شبیه «ارباب مگس‌ها» است زیرا کودکان را به‌عنوان حیوانات وحشی نشان می‌دهد.
پاسخ: بعضی اوقات چنین هستند! من متوجه شده بودم که ممکن است کودکانی رفتار بسیار بدی داشته باشند که پس از مدتی کاملاً متفاوت شوند. وقتی اولین بار کتاب را به ویراستارم نشان دادم، او فکر می‌کرد باید واقعی‌تر باشد و اطلاعات بیشتری درباره شخصیت‌ها ارائه شود. اما من گفتم: «نه، این مثل یک نمایشنامه از یوجین ایونسکو (Eugene Ionesco) است»، تئاتر پوچ (Theater of the Absurd). او این تشبیه را پسندید، بنابراین داستان همان‌طور که بود باقی ماند! در انتخاب حیواناتی که کودک به آن‌ها تبدیل می‌شد، آزمایش‌هایی انجام دادم و باید ترتیب داستان را نیز تنظیم می‌کردم. فهرست بلندی از عناوین داشتم تا بالاخره به «زگازو» رسیدم. عنوان اولیه کاری «اوریناکو» (Orinoco) بود. وقتی کتاب منتشر شد، برخی منتقدان گفتند این کتاب در واقع برای والدین است و تا حدی هم چنین است، اما کودکان کوچک هم می‌توانند با آن کنار بیایند. آن‌ها می‌فهمند چه اتفاقی می‌افتد.
blake6


پرسش: بعد از ترک کمبریج چه کردی؟
پاسخ: وقتی مدرک ادبیات انگلیسی‌ام را گرفتم، گواهی تدریس دریافت کردم و سرانجام به مدرسه هنر چلسی رفتم. من قبلاً برای مجلات نقاشی می‌کردم، اما متوجه شدم نمی‌توانم بعضی چیزهایی را که می‌خواهم بکشم. بنابراین دانشجوی نیمه‌وقت هنر شدم و به مدت دو سال، هفته‌ای دو روز در کلاس‌های طراحی از مدل زنده شرکت کردم. طراحی از مدل زنده در آن زمان چندان مرسوم نبود، همانطور که اکنون هم نیست، اما چیزی بود که به آن نیاز داشتم، بنابراین بسیار مصمم بودم. معلم فوق‌العاده‌ام، برایان راب، همچنین دوره‌ای در تصویرگری داشت که به من توصیه کرد آن را نگذرانم. او فکر می‌کرد دیگر دیر شده یا چیزی شبیه آن! اما او همچنان به من مشورت می‌داد و در نهایت به من شغلی در کالج سلطنتی هنر داد، تدریس تصویرگری! پس از پایان تحصیلاتم بود که به طور جدی وارد حرفه تصویرگری شدم. در آن زمان مجله پانچ (Punch) که قبلاً برای آن نقاشی می‌کردم، به من کار ثابت داد تا هر هفته دو نقاشی کوچک انجام دهم. چون پول زیادی دریافت نمی‌کردم، همچنان در خانه زندگی می‌کردم. والدینم، بدون اینکه علاقه‌ام به نقاشی را سرکوب کنند، قبلاً برای من روشن بود که والدینم فکر می‌کردند هنر راهی برای کسب درآمد نیست. حداقل کار برای مجله پانچ به من نوعی اعتبار حرفه‌ای کوچک می‌داد.

پرسش: آیا روی سبک نقاشی‌ات که سال‌هاست به آن شناخته می‌شوی کار کردی یا به‌نوعی خودش به وجود آمد؟
پاسخ: تا حدی خودش به وجود آمد. این زمانی بود که هنوز کتاب کار نمی‌کردم و برای پانچ و مجلات دیگر کار می‌کردم. اگر می‌خواستی تصویر طنز برای مجله بکشی، ابتدا اتود اولیه می‌فرستادی. اگر پذیرفته می‌شد، سفارش می‌گرفتی که تصویر نهایی را بکشی. روزی یکی از مدیران هنری که با او کار می‌کردم گفت نسخه‌های اولیه من کمی بهتر از کار نهایی‌ام هستند. این حرف باعث شد که راحت‌تر و رها‌تر نقاشی کنم و همین احساس باعث شد دستم آزادتر حرکت کند. دست‌خط و نقاشی‌ام بیشتر شبیه هم شدند.
پرسش: وقتی سبک رها و آزاد را پیدا کردی، سخت نبود که نخواهی درباره همین بی‌خیالی، خودآگاه شوی ؟
پاسخ: باید خودت را تمرین بدهی. من نقاشی‌های نهایی‌ام را خیلی سریع می‌کشم، ولی تا آن موقع نسخه‌های اولیه را آماده کرده‌ام که ساختار کلی نقاشی را در آن‌ها مشخص کرده‌ام. می‌دانم هر چیز کجا قرار است باشد. با این ذهنیت، سعی می‌کنم نقاشی را طوری بکشم که انگار برای بار اول است.

پرسش: چگونه به کتاب‌های کودکان علاقه‌مند شدی؟
پاسخ: ابتدا تنها می‌دانستم که دوست دارم نقاشی کنم و دوست دارم خنده‌دار باشم. مدتی طول کشید تا به این فکر برسم که ساختن کتاب تصویری کار خوبی است. وقتی بالاخره به این نتیجه رسیدم، بخشی از آن به خاطر آموزش معلمی من بود: به شکلی بسیار کوچک، ساختن کتاب‌های کودکان را شبیه به تدریس در کلاس می‌بینم. به آن رابطه علاقه‌مندم، هرچند که تدریس را به عنوان حرفه دنبال نکردم. این کار وقتی جذاب‌تر شد که چاپ تمام‌رنگ برای تصویرگران در دسترس قرار گرفت. من به عنوان تصویرگری که عمدتاً به سیاه و سفید کار می‌کرد شناخته شده بودم و من از آن شهرت خسته شده بودم. بنابراین وقتی اولین کتاب تصویری‌ام را نوشتم، عمداً داستان «پاتریک» (۱۹۶۹) را به گونه‌ای ساختم که باید با رنگ تصویرگری می‌شد.

پرسش: به نظر می‌رسد برایت کشیدن نقاشی برای مخاطب واقعاً اهمیت دارد.
پاسخ: بله، من همین‌طور فکر می‌کنم. برخی هنرمندان اصرار دارند که «برای خودم نقاشی می‌کنم!» اما من معتقدم می‌توان هم برای مخاطب نقاشی کرد و هم برای خود. این یکی از مسائلی است که همیشه در ساختن کتاب‌های کودکان برایم جالب بوده است. تو در عین حال که به مخاطب جوان فکر می‌کنی، به نقاشی‌ای که می‌خواهی بکشی نیز فکر می‌کنی؛ درباره موضوعاتی که کودکی که نقاشی را می‌بیند هرگز به آن‌ها فکر نخواهد کرد.

پرسش: چه چیزی را به ویژه در آثار هنرمند فرانسوی آنوره دومیه (Honore Daumier) تحسین می‌کنی؟
پاسخ: ممکن است در نقاشی‌های من دیده نشود، اما دومیه تأثیر بزرگی بر من داشته است؛ اگرچه نقاشی‌های من نسبت به آثار او بسیار سبک‌تر و لطیف‌تر هستند. چیزی که بیش از همه برایم جالب است، واکنش شخصیت‌هایش به یکدیگر است. این نوعی تئاتر است. جنبه تئاتری تصویرگری برای من بسیار مهم است.

پرسش: صورت‌های او بسیار پرانرژی و زنده هستند.
پاسخ: بله، و وقتی من نقاشی می‌کنم، احساس می‌کنم در حال بازی کردن همان چیزی هستم که شخصیت‌ها انجام می‌دهند. مایکل روزن، شاعری که در چند کتاب با او همکاری کرده‌ام، یک بار به من گفت: «تو واقعاً یک پانتومیم‌باز هستی.»

پرسش: در کتاب «انگشت جادویی» رولد دال، شخصیت ویلیام گرگ (Wiliam Gregg) می‌گوید: «چه خوب است! همیشه دوست داشتم بدانم چه حسی دارد که پرنده باشی.» تو هم درباره این موضوع فکر می‌کنی؟ تو گفته‌ای که مخصوصاً دوست داری پرنده بکشی و در نقاشی‌هایت اغلب احساس می‌شود که همه چیز آماده پرواز است.
پاسخ: من وقتی مدرسه می‌رفتم خیلی به تماشای پرندگان علاقه‌مند بودم و فکر می‌کنم هنوز هم این علاقه را دارم. من به پرندگان به‌عنوان سوژه علاقه‌مندم چون می‌توان آن‌ها را تا حدی مثل انسان‌ها به حرکت درآورد. آن‌ها دو پا دارند، می‌ایستند و این‌طور چیزها. بسیاری از شخصیت‌های من در هوا پرواز می‌کنند معمولاً به این دلیل که پرتاب شده‌اند! اما بله، پرواز زیادی در کار است.

پرسش: چگونه تصویرگر رولد دال شدی؟
پاسخ: این به لطف ناشر من، تام ماشلر (Tom Maschler) بود که کتاب‌های تصویری اول من و همچنین اولین کتاب تصویری رولد دال، «تمساح عظیم‌الجثه» (۱۹۷۸)، را منتشر کرد که من تصویرگری آن را انجام دادم. سپس کتاب‌های «توییت‌ها» (۱۹۸۰) و «غول مهربان بزرگ» (۱۹۸۲) را تصویرگری کردم، و در آن زمان رابطه‌مان عمیق‌تر شد چون «غول مهربان بزرگ» کتابی بود با احساسات غنی و ما باید درباره آن صحبت می‌کردیم.

پرسش: آیا با او دوست شدی؟
پاسخ: بله، وقتی برای دیدارش رفتم، خانواده‌اش را هم ملاقات کردم و با آن‌ها آشنا شدم. ما درباره تصویرگری‌ها صحبت می‌کردیم، سپس شام می‌خوردیم و با هم استراحت می‌کردیم. من کم‌کم او را شناختم چون ما دو آدم کاملاً متفاوت بودیم. اساساً او مرد عمل بود که جوانی ورزشکار بود، در حالی که من از هر نوع بازی متنفرم! او بسیار جدی‌تر از من بود. با این حال، ما نقاط مشترک زیادی پیدا کردیم.

پرسش: چگونه به تصویر اومپا-لومپاها رسیدی؟ آیا نسخه‌های مختلفی از آن‌ها را امتحان کردی؟
پاسخ: چند نسخه، اما نه خیلی زیاد. این کتاب قبلاً چند بار تصویرگری شده بود قبل از اینکه من آن را بر عهده بگیرم. من می‌خواستم آن‌ها کمی بازیگوش به نظر برسند و دوست داشتم کاری با موی آن‌ها بکنم که متفاوت از قبل باشد. در آن زمان دو دانشجوی زن در کالج سلطنتی هنر داشتم که موهایشان را کوتاه کرده بودند طوری که سیخ ایستاده بود. من آن را بسیار تحسین کردم و بعد فهمیدم چقدر کشیدن این مدل موها لذت‌بخش است! فکر می‌کنم این‌جا بود که ایده اومپا-لومپاهای من شکل گرفت.

پرسش: ویلی وونکای تو شبیه یک هنرمند نمایش موسیقی یا نوازنده خیابانی به نظر می‌رسد.
پاسخ: بله، خود نقاشی‌ها نوعی اجرا هستند. گاهی اوقات ویلی وونکا با مخاطب صحبت می‌کند و حتی چشمک هم می‌زند.

پرسش: هنگام ساخت کتاب «ای‌بی‌سی» (۱۹۹۰) که می‌دانستی کتاب‌های الفباآموز بسیاری قبل از آن منتشر شده‌اند، چه رویکردی داشتی؟
پاسخ: ترکیبی بود از پیدا کردن تصاویر مناسب برای حروف و سازماندهی نقاشی‌ها به‌گونه‌ای که بتوانم چیزهایی را بکشم که واقعاً دوست داشتم بکشم. می‌دانستم باید کمی دیوانه‌وار باشد. این احساسی بود که نسبت به آن داشتم. آن را به عنوان بهانه‌ای برای سرگرمی می‌دیدم، نه صرفاً راهی برای یادگیری الفبا. خصوصاً دختربچه‌ای که در گل و لای می‌پرد (حرف M) را دوست دارم. نقاشی‌ای هست با بسته‌ای به شکل عجیبی (حرف P) که هیچ‌گاه نمی‌فهمیم داخل بسته چیست، و این موضوع چیزی برای تعمق خواننده فراهم می‌کند.

پرسش: آیا خانم آرمیتاژ واقعی بود؟
پاسخ: فکر نمی‌کنم خانم آرمیتاژ واقعی را بشناسم، هرچند بعداً چند نفر به من نوشته‌اند که شبیه او هستند، از جمله کسی که خودش را خانم آرمیتاژ معرفی کرده بود! هنگام خلق این شخصیت، هرگز به این فکر نکردم که آقای آرمیتاژ کی بود. شاید مرده یا ازدواجشان به شکست انجامیده بود. او روحیه کسی را دارد که به هر حال ادامه می‌دهد. ممکن است سقوط کنیم اما باز هم ادامه خواهیم داد.

پرسش: آیا مدل می‌کشی؟
پاسخ: نه، و از دفترچه‌های طراحی هم استفاده نمی‌کنم. اگر لازم باشد بدانم یک ماشین یا درخت چگونه به نظر می‌رسد، ممکن است از تصاویر مرجع استفاده کنم، اما در نود درصد مواقع، خودم آن را تصور می‌کنم. به نظر می‌رسد که توانایی ساختار آناتومی را دارم؛ حس می‌کنم چگونه مردم می‌ایستند و حرکت می‌کنند. قبلاً زیاد از زندگی واقعی نقاشی کشیده‌ام و حالا به نوعی از همان تجربیات بهره می‌برم.

پرسش: آیا چیزی هست که نتوانی بکشی؟
پاسخ: من در کشیدن وسایل صاف و صیقلی خوب نیستم. مثلاً نمی‌توانم خیلی خوب یک فراری بکشم! به دلایلی، فقط وقتی ماشین‌ها خراب می‌شوند، در کشیدنشان خوب عمل می‌کنم.

پرسش: درباره تجربه تصویرگری «کتاب غمناک» مایکل روزن (۲۰۰۵) که درباره مرگ پسر نویسنده است و کتابی بسیار تأثیرگذار است، بگو.
پاسخ: من گهگاه با مایکل تلفنی صحبت می‌کردم، اما نمی‌توانم بگویم خیلی نزدیک با هم کار کردیم. من از قبل مایکل را می‌شناختم. این کتاب البته غمگین است، اما فقط غمگین نیست و متنی فوق‌العاده دارد. موضوع آن بسیار حساس است و آدم کمی احساس گناه می‌کرد که اینقدر مشتاق انجامش باشد. مسائل درون کتاب آن‌قدر جالب بودند که تصویرگری آن لذت‌بخش شد. مثلاً جمله‌ای بود: «فکر می‌کنم مردم از پنجره‌ها نگاه می‌کنند» و وقتی می‌خواستم آن را بکشم، فهمیدم معنایش چیست؛ کتاب درباره نگاه به گذشته و همچنین نگاه به آینده است. چنین کتاب‌هایی لازم است، و به طرز غم‌انگیزی مایکل کاملاً آماده نوشتن چنین اثری بود.

پرسش: نظر شما درباره ظهور موزه‌هایی که به هنر کتاب‌های تصویری اختصاص یافته‌اند چیست؟

پاسخ: من از این اتفاق خیلی خوشحالم. مردم از هنر کتاب‌های تصویری لذت می‌برند اما اغلب از تاریخ پشت آن و غنای این حوزه آگاه نیستند. نکته عجیب این است که وقتی یک تصویر در موزه آویزان است، مردم آن را به عنوان هنر نگاه می‌کنند، اما وقتی همان تصویر روی کاغذ چاپ می‌شود، ممکن است آن را به عنوان چیزی گذرا نگاه کنند. وقتی یک تصویر از کتاب بیرون آورده شود و روی دیوار نصب شود، در حقیقت به نوعی مردم را دعوت می‌کند تا آن را با ذره‌بین نگاه کنند. این یک روش برای گفتن این است: «چرا کمی توقف نکنیم و خوب به این تصویر نگاه نکنیم؟» در واقع، ما در حال حاضر در تلاش برای تأسیس چنین موزه‌ای، مرکزی برای تصویرگری در لندن هستیم، و اگر بتوانیم بودجه لازم برای ساختمانی که مدنظر داریم را تأمین کنیم، این مرکز به «خانه تصویرگری» تبدیل خواهد شد.

جوایز و افتخارات
مدال کیت گرینووی (Kate Greenaway Medal) (۱۹۸۰) برای کتاب آقای مگنولیا (Mister Magnolia)
جایزه کتاب کودک ویت‌برد (Whitbread Children’s Book Award) (۱۹۸۳) برای غول بزرگ مهربان (The BFG) 
جایزه امیل/کورت ماشلر (Emil/Kurt Maschler Award) (۱۹۹۰) برای همه با هم شرکت کنند (All Join In)
جایزه بین‌المللی بولونیا (Bologna Ragazzi Prize) (۱۹۹۶) برای دلقک (Clown)
جایزه کتاب کودکان نستله اسمارتیز (Nestlé Smarties Book Prize) (۱۹۹۸) برای کشتی سبز (The Green Ship)
عنوان اولین نویسنده رسمی کودکان بریتانیا (Children’s Laureate) (۱۹۹۹–۲۰۰۱) به پاس خدمات به ادبیات کودک
جایزه هانس کریستین اندرسن برای تصویرگری (Hans Christian Andersen Award for Illustration) (۲۰۰۲) معتبرترین جایزه جهانی برای تصویرگران کتاب کودک
عنوان شوالیه (Chevalier) نشان هنر و ادبیات فرانسه (Ordre des Arts et des Lettres) (۲۰۰۲)
ارتقاء به درجه افسر (Officier) نشان هنر و ادبیات فرانسه (۲۰۰۷)
فرمانده نشان امپراتوری بریتانیا (Commander of the Order of the British Empire - CBE) (۲۰۰۵) به پاس خدمات به ادبیات کودک
جایزه طراحان پرنس فیلیپ (Prince Philip Designers Prize) (۲۰۱۱) برای دستاوردهای طراحی و تصویرگری
جایزه النور فارجئون (Eleanor Farjeon Award) (۲۰۱۲) برای تعهد و مشارکت برجسته در ادبیات کودکان بریتانیا
لقب شوالیه (Knight Bachelor) (۲۰۱۳) و دریافت عنوان «سر» (Sir) برای خدمات به تصویرگری
نشان لژیون دونور فرانسه (Legion d’Honneur) (۲۰۱۴) بالاترین افتخار فرهنگی فرانسه
افتخار شهروند افتخاری لندن (Honorary Freeman of the City of London) (۲۰۱۵)
عضو افتخاری نشان افتخار بریتانیا (Companion of Honour - CH) (۲۰۲۲) در فهرست تولد ملکه الیزابت دوم برای خدمات به تصویرگری

فهرست آثار

پاتریک (Patrick) (۱۹۶۸)

جک و نانسی (Jack and Nancy) (۱۹۶۹)

blake15

آنژلو (Angelo) (۱۹۷۰)

اسنوف (Snuff) (۱۹۷۳)

blake12

لستر در کنار دریا (Lester at the Seaside) (۱۹۷۵)

لستر و حیوان خانگی عجیب (Lester and the Unusual Pet) (۱۹۷۵)
ماجراهای لستر (The Adventures of Lester) (۱۹۷۷)
میستر ماگنولیا (Mister Magnolia) (۱۹۸۰)
کتاب شعر بچگانه کوئنتین بلیک (Quentin Blake’s Nursery Rhyme Book) (۱۹۸۳)
داستان قورباغه رقصنده (The Story of the Dancing Frog) (۱۹۸۴)
خانم آرمیتاژ روی چرخ (Mrs Armitage on Wheels) (۱۹۸۷)
الفبای کوئنتین بلیک (Quentin Blake’s ABC) (۱۹۸۹)
همگی با هم شرکت کنیم (All Join In) (۱۹۹۰)
کاکاتوها (Cockatoos) (۱۹۹۲)
سیمپکین (Simpkin) (۱۹۹۳)
کتاب آبی شعر طنز (The Quentin Blake Book of Nonsense Verse) (۱۹۹۴)
دلقک (Clown) (۱۹۹۵)
blake14

خانم آرمیتاژ و موج بزرگ (Mrs Armitage and the Big Wave) (۱۹۹۷)
دوازده قورباغه (Ten Frogs) (The Quentin Blake Ten Frogs) (۱۹۹۷)
کشتی سبز (The Green Ship) (۱۹۹۸)
زاگازو (Zagazoo) (۱۹۹۸)
blake13

گل‌کلم فانتزی دیزی (Fantastic Daisy Artichoke) (۱۹۹۹)
blake9

لحظه‌نویس مراسم تولد نویسنده (The Laureate’s Party) (۲۰۰۰)
کشتی بادبانی در آسمان (A Sailing Boat in the Sky) (۲۰۰۰)
کلمات و تصاویر (Words and Pictures) (۲۰۰۰)
یک تصویر برایم بگو (Tell Me a Picture) (۲۰۰۱)
لاویاکینز (Loveykins) (۲۰۰۲)
پیشرفت ملکوت (Laureate’s Progress) (۲۰۰۲)
خانم آرمیتاژ، ملکه جاده (Mrs Armitage, Queen of the Road) (۲۰۰3)
blake7

فرش با نقاشی لاتینگ (Angel Pavement) (۲۰۰4)
تو تنها دوبار جوانی (You’re Only Young Twice) (۲۰۰8)
blake8

پدر سرش را گم کرد (Daddy Lost his Head) (۲۰۰۹)
کوئنتین بلیک: فراتر از صفحه (Quentin Blake: Beyond the Page) (۲۰۱۲)


بر اساس کتاب «یک داستان به من نشان بده: اهمیت کتابهای تصویری گفت و گو با ۲۱ تصویرگر مشهور جهان»
نام کتاب به زبان اصلی
Show Me a Story!: Why Picture Books Matter: Conversations with 21 of the World's Most
Celebrated Illustrators

نویسنده: لئونارد اس. مارکوس (Leonard S. Marcus)

ترجمه و تألیف: ملیکا جمالی

آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه