pt

همگامی شگفت انگیز با خلاقیت

۰۹ اسفند ۱۳۹۰
ویژه نامه نکوداشت


محمد علی بنی اسدی


در تب و تاب سال های دانشجویی ام در دهه 50، در آن سال هایی که چاپ کتب و اطلاعات منتشره به فراوانی امروز نبود، بسیاری از سوال های من و همکلاسی هایم بی جواب می ماند.یکی از مهمترین آنها چگونگی استفاده از خط، خصوصا خط کناره (دسن) بود که بحث های زیادی بین بچه ها رواج داشت. مدت ها بر سر چگونگی رسم خط های « بن سان» (هنر روسی الاصل آمریکایی) با یکدیگر مجادله داشتیم که او با قلمی که نوکش شکسته و یا کج شده و یا.... آثارش را شکل می دهد یا نه تا اینکه من در یکی از عکس هایی که از او یافتم متوجه شدم که نوع وسیله اش، قلم موی باریکی است که با آن خط کناره هایی مضرّس را رسم می کند.

این گفتگو ها در مورد هنرمندان ایرانی نیز رواج داشت و به گمان من مثقالی نت اصلی را یافته بود و نوعی (دستن) ی را بکار می برد که هویتی مستقل داشت و گاه از کناره های طرح به درون آن نفوذ کرده با حالتی تیغ تیغی بخشی از آن را پوشش می داد و ظاهرا با تأثیر از طراحی های چاپ سنگی به این شیوه دست یافته بود (همانند پوستر فیلم دوباره نگاه کن و یا تصویر سازی کتاب مارمولکت کوچک اتاق من) اما مدتی بعد مثقالی از این روش کمتر استفاده کرد و آثارش را با شیوه های دیگری ساخت و پرداخت یکی از جذاب ترین آنها که در تصویرسازی داستان آفرینش به کار گرفته است همانا رنگ گذاشتن برروی کپی های تصویر بود. دستگاه های فتوکپی اولیه (درآن زمان) توانایی انعکاس عین به عین شکل را با کیفیت خوب نداشتند و سطح های بزرگ سیاه در کپی فقط در کناره ها سیاه بود و به وسط سطح که می رسید بسیار کم رنگ و گاه سفید بود هوشمندی مثقالی استفاده از این امکان بود که با رنگ گذاری برروی این کپی ها ویژگی بسیار زیبایی را در آثار خود پدید می آورد در آن سال ها به علت آنکه مربی نقاشی بودم و در دوره دو سالانه انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آموزش می دیدم دسترسی به کارهای مثقالی برایم ساده تر بود و دنبال کردن آثار راه حل هایی را که او جستجو می کرد. جزو دلمشغولی های من شده بود هر اثر تازه او بخشی از پازل ذهنی من را پوشش می داد. البته هنرمندان دیگر را هم به این شکل دنبال می کردم همانند اردشیر محصص (آنهایی که راه های خاصی را در زمینه هنرهای تجسمی دنبال می کردند و در پی به سامان رساندن تجربیات شکلی خود بودند.)

در آثار متأخر مثقالی نوع خاصی از طراحی می دیدم که به زعم من با آنچه درگذشته انجام داده بود همخوان نبود و روش دیگری می نمود.

در این آثار نوعی بی خویشتنی می دیدم گویی کسی در خواب راه می رود و رد پایش اثری خطی برروی کاغذ به جای می گذارد حدسم بر این بود که شاید بتوان با نگاه نکردن به کاغذ، هنگام طراحی، خصوصاً طراحی ذهنی به این حال و هوا دست یافت ظاهراً روشی را که خود هنر مند در پیش گرفته بود با آنچه من می پنداشتم تفاوت داشت هرچند تا حدی معادل آن قرارمی گرفت مثقالی در مصاحبه هایش شکل کار کردنش را این گونه شرح می دهد:« شاید از اولین طرح هایی که در مجله نگین به عنوان مصور می زدم این لغزندگی قلم بر روی کاغذ برایم جذاب بود. اغلب به نوعی قلم را کمی روی کاغذ آزادنه ول می کردم و می گذاشتم سنگینی دست ولقی قلم در یک دست نه چندان سفت، نوک قلم را آزدانه هدایت کند.»

و در ادامه « در طول سال ها کار می دیدم که چطور چیزی که ما تصادف می نامیم در کارهایم نقشی اساسی داشتند.»1

سادگی این گفتار برایم جالب بود. اما نکته اصلی را می بایست از زبان مرحوم ممیز شنید که به این جملات معنای دقیقی می بخشید.

«اما اصل قضیه آن است که ذهن او همگامی شگفت انگیزی با خلاقیت دارد» مرتضی ممیز 1378 از کتاب منتخبی از آثار گرافیک مثقالی نشر ماهریز مثقالی برای حرکت های آغازین خود نیز چندان مقدمه چینی نمی کند، می گوید: «برای شروع کاریک سری مدل های بیرونی برای کارکردن می خواهم »2

و یا در کتاب مجسمه های کاغذی: «تقریبا هیچ طرحی از پیش فکر شده ای نداشتم از روی یک مدل واقعی و یا از روی عکس و یا حتی روی نقاشی و طرح های دیگران کار می کردم .»

مثقالی هرچه در ارتباط با کارهایش می گوید، سرراست و بدون هیچ تکلفی است و او انسانی است با تواضع همیشگی در گفتار و درکردار اما باید جمله ممیز را دوباره خواند.

« اصل قضیه آن است که ذهن او همگامی شگفت انگیزی با خلاقیت دارد»

ممیز با تیز هوشی خاص خود، خوب دریافته بود که هر چند بیان مثقالی نسبت به روند کاری اش ساده است اما آنچه از آن سخنی به میان نیامده است جوهره ای است که از اتفاقاتی بظاهر معمولی آثاری هنرمندانه و قابل ستایش را خلق می کند اما باید به این نکته نیز اشاره داشت که آثار مثقالی گاهی کمتر به خودی شدن تن می دهند و می بایست زمانی گاه طولانی بگذرد تا مخاطب با این آثار معاصر بشود و کلید درک و دریافت آن ها را به دست آورد مرحوم ممیز در این باره تعبیری دارد که :«معماری آثار مثقالی دیر آشناست» .

اما درا ین میان تردیدی وجود ندارد که کارهای مثقالی همواره مورد توجه و علاقه بوده است فقط در تعداد این خواستاران تغییری پدید آمده است و با گذشت زمان شمارشان رو به فزونی گذاشته است. مثقالی شیوه های متفاوتی را در بسیاری از زمینه های هنرهای تجسمی آزموده است و با آثارش بخش های مهمی از فرهنگ بصری ما را شکل داده است . او بی گمان ازمهم ترین تصویرسازان ایران بوده و هست. بودن فرشید مثقالی را در عرصه هنر ایران چون موهبتی قدر بدانیم .

پی نوشت:

1. مجسمه های کاغذی فرشید مثقالی 1378چاپ اول نشر ماهریز

2. مصاحبه باروزنامه شرق یکشنبه 11 دی 1390

آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه