pt

نام من آنتونِلّو سیلوِرینی است

۲۱ شهريور ۱۳۹۱

.
دربارۀ آنتونِلّو سیلوِرینی
مرتضی زاهدی

.

آنتونِلّو سیلوِرینی سال 1966 در شهر رُم متولد شد. درسش را در رشتۀ تصویرسازی از دانشگاه "آی، ای، دی" به پایان رساند و هم اکنون استاد خلاقیت و تصویرسازی مطبوعاتی در دانشگاه های رُم و پادووا است. سیلوِرینی موفقیت ها و جوایز زیادی را در زمینۀ تصویرسازی و کاریکاتور در سطح بین المللی کسب کرده است که شماری از آنها بدین قرارند: جایزۀ ویژۀ دوسالانۀ بین المللی کارتون و تصویرسازی از دوسالانۀ چین. منتخب نمایشگاه بین المللی کاریکاتور در کیوتو ژاپن. دو دوره برندۀ جایزۀ سوم از نمایشگاه تئاتریو ایتالیا. برندۀ جایزۀ دوم از نمایشگاه "بُلّیسینِ دِ آرتیستا" ایتالیا. جایزۀ اول از نمایشگاه "آکادمیا پیکتور" تورین. جایزۀ اول نمایشگاه "استفان زاورل" سارمده. جایزۀ ویژۀ امریکن شوکیز سال  2007 .

***

.

نام من آنتونِلّو سیلوِرینی است. روزها و کارهای من از نظم و روش خاصی بر خوردار نیستند. می توانم ساعت های زیادی را صرف کار روی تصویرسازی کنم یا اینکه تمام روز را به تماشای فیلم یا خواندن یک کتاب بپردازم. این مزیت داشتن یک همچین شغلی است که موجب می شود ساعات و روزهای معمولی و تکراری ای نداشته باشیم.
من آگاهانه تصمیم نگرفتم وارد حرفۀ تصویرگری شوم. زمانی که هنوز هنرآموز بودم شغلی در این زمینه پیدا کردم و از همان ابتدا فرصتی ایجاد شد تا جلدهایی را برای یک مجلۀ کمیک استریپ طراحی کنم. از همین طریق کارهای زیادی به من سفارش داده شد و تجربه های گوناگونی را پشت سر گذاشتم. از آن پس تا کنون من همیشه یک تصویرساز باقی ماندم. یکی از مهمترین دغدغه هایم ایجاد فضا و پرداختن به کارهای شخصی است. ولی به طور عمده فعالیت هایم متمرکز شده است روی طراحی جلد کتاب های رمان و تصویرسازی برای روزنامه ها و مجلات، بنابراین الان فقط سفارشی کار می کنم و با گذشت زمان مشتریانم را به دست آورده ام، همین موجب شده تا نتوانم به پروژه های شخصی ام بپردازم و از این بابت خیلی از خودم شاکی هستم.

.

برای هر ناشری که به من رجوع کند به یک اندازه انرژی می گذارم. نکتۀ مهم برایم آزادی در کار و احترام و همدلی است اما شجاعت و صداقت صفتی است که متأسفانه اکثر ناشران از آن برخوردار نیستند.

.

من معمولاً ساخت یک تصویر یا پروژه را با طراحی و اتودهای بسیار آغاز می کنم. غالباً سریع و بی حوصله و در اندازه های کوچک. وقتی که حس کردم به نتایج خوبی رسیده ام آن را مدیریت می کنم، ساختارش را حفظ کرده و پرداختش می کنم.  یعنی روی ایده و طرحِ تأیید شده با کولاژ و آکریلیک -که با دقت ساخته شده است- در کامپیوتر کار می کنم و با نظارت بر تمامی مراحل کار و کالیبره کردن تصاویر، آنها را خروجی می گیرم. گاهی اوقات به دلیل محدودیت زمان کل مراحل شکل گیری یک تصویر به صورت دیجیتال پیش می رود و با استفاده از بک گراندهای از پیش ساخته شده بافت ها و ابزار های شخصی و غیره در فتوشاپ کارم را نهایی می کنم طوری که به استایل کاری ام خدشه ای وارد نشود.

.

رنگ یکی از عناصر چالشی در فعل تصویرسازی است و رفتار کردن با آن قطعاً برایم یک ضرورت به حساب می آید. من علاقۀ زیادی در به کارگیری رنگ های محدود (سیاه و سفید) دارم و همیشه به طور غریزی به آنها گرایش داشته ام. در فرایند کار، سیاه و سفید عصای دستم هستند، همچنین رنگ قرمز. رنگ هایی شگفت انگیز و برخوردار از اکسپرسیونیسمی خاص. اصلاً بدون این رنگ ها نمی توانم زندگی و کار کنم. گرچه حفظ و کنترلشان کار بسیار پیچیده و ظریفی است اما استفادۀ بجا و بکارگیری درست از آنها شأن و منزلتی ویژه به آثارم می دهند و از لحاظ حسی و بیانی عامل محرک و ضربه زننده ای هستند.

.

محل کار من جای بخصوصی نیست و من خوشبختانه از آن دسته هنرمندانی نیستم که عادات و آداب خاصی برای کار و زندگی دارند، می توانم در هر نقطه ای و مکانی به راحتی کار کنم بدون هیچ مشکل و تلاشی برای بازسازی آنجا به عنوان فضایی تحت عنوان استودیو یا هر اسم دیگری. من اکثر کارهایم را در مکان های عمومی و زمانی که در مسافرت هستم یا در قطار و کافه نشسته ام می سازم، با این وجود از همۀ کارهایم راضی ام و به آنها افتخار می کنم. هر وقت سفارشی را برای کار می پذیرم با جان و دل برایش دل می سوزانم و زحمت می کشم به همین دلیل احساس دلبستگی شدیدی به تک تک آنها دارم.

.

هدف من به عنوان یک هنرمند از فعالیت های هنری این است که بتوانم به واسطۀ هنر لایه های پنهانِ وجودم را هر چه بیشتر کشف کنم و بروز دهم و به عنوان یک تصویرگر ترجیح می دهم بیشتر برای سازمان ها یا افراد شناخته شده کار کنم و مورد تشویق قرار بگیرم. این نوع همکاری فرصتی ایجاد می کند برای دیده شدن من و تصاویرم و ارتباط  با مخاطبین بیشتر.

.

برای من کاویدن ذهنِ نویسنده ای که می خواهم روی اثرش تصاویری بسازم  بسیار مهم است (ایجاد نوعی ارتباطِ بینا ذهنی) سعی می کنم برای شناخت هر چه بیشتر با دقت پیرامونم را بررسی کنم.

.

در واقع، بینایی بیشتر از همۀ حواس دیگر به ما کمک می کند تا [چیزها] را بشناسیم. شاید بهترین مثال طراحی روی جلدهایی باشد که برای رمان های "فیلیپ. ک. دیک" ساخته ام. بیشترین تلاشِ من در شکل گیری این مجموعه تصاویر نزدیک شدن به دنیای ذهنی نویسنده و درک دیدگاه ها و حساسیت های اوست. در این تصاویر سعی کرده ام رؤیاهایم را با وقایع و مسائل زندگی روزمره در هم آمیزم. من از مبتذل و کلیشه ای شدن کارهایم به شدت وحشت دارم و معتقدم این توهینی است به مخاطبین آثارم، بنابراین تمام تلاشم را می کنم تا به این ورطه نیفتم. جستجو برای رسیدن به یک ایدۀ درخشان قطعاً مهم ترین وظیفه و فعالیتی است که یک تصویرگر باید انجام دهد و این کار بسیار سختی است. من تا کنون هیچ راه حلی را آسان و اتفاقی به دست نیاورده ام و واضح است که با تنش های زیاد و تمرکزی قوی به آفرینش تصاویرم می پردازم.

.

عاشق کارهای سائول باس و دیوید کارسون هستم. دو هنرمندی که معتقدم گرامر جدیدی به طراحی گرافیک جهان اضافه کرده اند و آثارشان نشانگر عظمتی مطلق در این حوزه است.

.

معتقدم که تأثیرپذیری اجتناب ناپذیر است و اگر به توسعۀ زبان شخصی هنرمند کمک کند یک ارزش محسوب می شود. در بسیاری از موارد رجوع به تاریخ هنر و وام گیری از آن بخشی از مطالعات هنری یک  تصویرگر قلمداد می شود و از ملزومات حرفه ای کار او بشمار می آید. در فضای حرفه ای امروز هنرمندانی که مالک زبانی شخصی باشند محدودند و شما کمتر تصویرسازی را می یابید که بی تأثیر از نحله های هنری باشد و مهم تر اینکه مردم باید با تعمق بیشتری به این موضوع نظر افکنند. مطمئن نیستم که آیا مخاطب می تواند این تأثیر پذیری را به وضوح در آثارم ببیند یا نه، اما به شدت متأثر از آثار هنرمندان بزرگی همچون راشنبرگ، بیکن و فروید هستم. موسیقی، سینما، ادبیات می توانند منابعی ضروری و مهم برای رشد و الهام گیری هر هنرمند باشند. من همچنین از سینمای فلینی برای پیشبرد کارهایم بهره های زیادی می برم.

.

به نظرم یکی از مولفه های هنرمند مدرن حرفه ای گری است و بخشی از تکامل طبیعی در کار یک هنرمند است. این موضوع در گذشته نیز بسیار غیرارادی صورت می گرفت اما امروز شرایط به کلی فرق کرده است و هنرمند در بسیاری از موارد در شمایل یک مدیر ظاهر می شود و برای پیش برد اهدافش عمل می کند. اگر شما به آثار دومیه، تولوز لوترک، فُلون، توپور و ... نظر افکنید می بینید این بزرگان اغلب از طریق کاریکاتور و تصویرسازی به جهان هنر معرفی شدند و یا بخشی از مهمترین آثارشان به این شاخه ها مربوط  است. شاید به این خاطر که هنر تصویرسازی و کاریکاتور از جذابیت های خاصی برخوردار است و اغلب جوان ها را به سوی خود جلب می کند و چون هیچ یک از افراد در بدو ماجرا مطالبه های مالی و حرفه ای ندارد و بیشتر جویای نام هستند تمام تلاش خود را می کنند تا وارد سیستم حرفه ای شوند. بر این اساس تصویرگری نمی تواند رشته ای پول ساز و حرفه ای در حد و اندازه های نقاشی و مجسمه سازی، گرافیک و هنرهای جدید و غیره باشد.

.

اگر بپذیریم که مستقل بودن یکی از پارامترهای مهم برای بروز هنر و اثر هنری است هنرمندان می توانند در هر جغرافیایی به واسطۀ آن امکانات و قدرت به دست آورند و به بهترین نحو خود را بیان کنند. حتی در شرایط نامطلوب اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی. این ویژه گی هنر است.

.

من قویاً بر این باورم که می توان با قدرتِ تخیل و مشارکت وسیعِ هنرمندان و روشنفکران موجب رشد جامعه شد و به سمت ارزش های متعالی و مشترک حرکت کرد.

.

موسیقی یکی از مهم ترین چیزها در زندگی من است و تأثیر زیادی بر روند کارم دارد. قطعاً اگر امروز یک تصویرگر نبودم یا موزیسین می شدم  یا منتقد موسیقی و یا صاحب یک فروشگاه اختصاصی و بزرگ مربوط  به آن و تشکیلاتش. بنابر حال و احوالم به انواع مختلفی موسیقی گوش می دهم از راکِ کلاسیک گرفته تا موسیقی جاز و موج جدید و همچنین علاقۀ زیادی به موزیک های آمریکایی مخصوصاً تام ویتس، نیک کیو، بیلی براگ، پرنس بیلی، انیمال کُلِکتیو و ... دارم.

آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه