
به دنبال پرتقال فروش
۲۵ دى ۱۳۹۱
.
جستاری در معضلات و مشکلات صنعت نشر و تصویرگری کتاب کودک و نوجوان در ایران
علی هاشمی شهرکی
.
مشکلات هنر تصویرگری را از چندین جنبه میتوان بررسی کرد. بخشی از این مشکلات به ساختار صنعت نشر در کشور و برخی دیگر به هنرمندان و متولیان هنرتصویرگری ما برمیگردد. در ادامه تلاش شده تا به مشکلات تصویرگری از دو منظر به اختصار پرداخته شود. در ابتدا به مشکلات صنعت نشر میپردازیم و تاثیر آن بر هنر تصویرگری، سپس به مشکلات خود تصویرگری و هنرمندان تصویرگر.
.
معضلات صنعت نشر
هنر تصویرگری کتاب وابسته به صنعت نشر است و در کشور ما این شاخه از تصویرگری بیش از باقی شاخههای این رشته شناخته شده است و کارایی دارد. اما صنعت نشر در کشور ما مشکلات فراوانی دارد که این مشکلات بهطبع گریبانگیر هنر تصویرگری نیز شده است.
.
ناشران دولتی
اصلیترین مشکل صنعت نشر در کشور به خصوص در بخش نشر کتابهای مصور کودکان، دولتی بودن یا وابستگی به دولت و یا حتی نیمه دولتی بودن ناشران بزرگ کتاب کودک است. این ناشران بیش از آنکه به چرخه اقتصادی درست، در صنعت نشر توجهای داشته باشند بیشتر به دنبال آمار و ارقام و یا همان بیلانهای کاری خود هستند. ناشران دولتی عناوین متعدد کتاب را با کیفیت ادبی و هنری پایین یا با کیفیت خوب اما قیمت پایین وارد چرخه بازار نشر میکنند. این اتفاق موجب شده تا ناشران خصوصی کوچک به راحتی از گردونه صنعت نشر حذف شوند و سرمایهداران کم بنیه نیز جرأت سرمایهگذاری در این صنعت را نداشته باشند.
.
نبود فضای رقابتی و برهم خوردن ساختار عرضه و تقاضا
از دیگر مشکلاتی که با ورود عناوین زیاد از طرف ناشران دولتی به چرخه نشر ایجاد میشود، برهم خوردن ساختار عرضه و تقضا در بازار نشر است. این مساله به این معناست که به دلیل نبود فضای رقابت بین ناشران مختلف (چه کوچک، چه بزرگ) حق انتخاب برای مخاطب کم شده و تنوع از بین میرود. ایجاد تنوع در عناوین کتب منتشر شده نیاز به دیدگاهها و سلایق مختلف دارد؛ این تنوع در دیدگاه و سلیقه هم با زیاد شدن ناشران توانمند یا حتی متوسط به وجود میآید. اما وجود ناشران دولتی همان طورکه ذکر شد ناشران خصوصی را از گردونه نشر خارج کرده و بدنبال آن بدنه اصلی صنعت نشر را از بین میبرد. از بین رفتن بدنه یک صنعت منجر به دو قطبی شدن آن میشود و به همین دلیل در کشور ما صنعت نشر کتاب کودک به دو دسته تقسیم شده است: ناشران بزرگ دولتی و وابسته به دولت و ناشرانی کوچکتر که برای بقا، کتابهای سخیف تولید میکنند. وجود این دو دسته یا دو قطب اصلی و نبود ناشران میانی که توانایی رقابت با این گروه را دارا باشند منجر شده که صنعت نشر ما به شکلی نمادین به دو طبقه ناشران بزرگ سرمایهدار و ناشران ضعیف آسیبپذیر تقسیم شود. حال تولیدات یا عرضه این دو طبقه به دلیل نداشتن تنوع لازم جوابگوی نیاز اصلی یا تقاضای جامعه نبوده و همین امر چرخه اقتصادی نشر را با مشکل مواجه میکند.
.
کتب ترجمه بلای صنعت نشر
بروز مشکل در چرخه اقتصادی نشر، ناشران را به سمت تولید کتابهای ارزان قیمتتر سوق میدهد؛ کتابهایی که هم در زمان پیش تولید ارزان باشند و هم در زمان تولید. جواب این معادله برای ناشران، تولید کتب ترجمه از کتابهای زبانهای خارجی است. این کتابهای ارزان قیمت ترجمهای، هم از نظر فرهنگی مخرب بوده و هم فرصت خلق اثر را از نویسندگان و تصویرگران داخلی میگیرد. اما از آنجایی که قانونی خاص علیه انتشار چنین کتابهایی وجود ندارد، ناشران سود بیشتر را در تولید این کتابها میدانند. هم سود مادی و هم بالا رفتن عناوین کتب منتشر شده توسط این ناشران.
.
.
پرداختن به مشکلات دیگر چرخه نشر کشور ما از حوصله این بحث خارج است از طرفی نیز تاثیر این سه مشکل در صنعت نشر بر هنر تصویرگری چندان زیاد است که از طرح باقی مشکلات خودداری می کنیم و به بررسی همین سه مشکل میپردازیم. در بخش اول میتوان گفت که دولتی بودن یا وابستگی به دولت ناشران کودک و نوجوان در کشور ما باعث شده است تا سلیقه سفارشدهنده محدود به یک سلسله سیاستهای مشخص باشد. این محدودیتها و ضعف در کارشناسی در مراکز دولتی و وابسته به دولت، سبب محدود شدن و حتی سطحینگری به سیاستهای کلان شده است که منجر به مشابه شدن سفارشات و از محدود شدن موضوعات برای تولید محصول فرهنگی ادبی می شود. محصولات و ادبیات محدود و سطحی نیز نیاز به تصویرگرانی محدود و مشخص دارد تا به تصویر کردن این محصولات بپردازند. این به آن معناست که هنرمندان تصویرگر باید مشخصات حرفهای خاصی برای این نوع سفارشات داشته باشند و همین مساله از تنوع هنرمندان و برخوردهای تکنیکی هنری کم میکند. کم شدن تنوع هنری به معنی کم شدن تنوع محصول فرهنگی و برهم خوردن ساختار عرضه و تقاضا است. بدیهی است که محدود شدن هنرمندان تصویرگر به چند نفر یا چند روش و ساختار مشخص هنری، موجب بیکاری یا کمکاری گسترده باقی تصویرگران خواهدشد.
.
از طرف دیگر توجه نداشتن ناشران خصوصی به خواستهها و نیازهای مخاطب کتاب کودک و تولید کردن کتاب هایی که در بازار نشر به فروش نمیروند، ناشران کوچکتر را به سمت تولید کتاب هایی میبرند که با وجود نداشتن کیفیت مناسب، در بازار خوب به فروش میروند.
.
ناشران کوچک و ضعیف که قطب دوم صنعت نشر ما را شکل میدهند توانایی پرداخت دستمزد تصویرگر را ندارند یا این هزینه را اتلاف سرمایه میدانند. به همین خاطر به سمت تولید کتاب های زود بازده اقتصادی یا همان کتاب های ترجمه میروند. رفتن به سمت کتب ترجمه به معنای بیکاری کامل برای تصویرگران است. کتابهای تالیفی محدود این ناشران نیز با تصاویری بسیار ارزان قیمت تولید میشود که تصویرگر حرفهای را مجاب به همکاری نمیکند و توسط هنرمندان تازهکار یا آماتور خلق میشوند. نتیجه این برخود ناشران هم باز بیکاری یا کمکاری برای تصویرگران است. در این میان ناشران وابسته به دولت نیز منفعت اقتصادی خود را از انتشار کتب ترجمه خارجی به دست میآورند و این هم باز به معنی نبودن کار برای تصویرگر کتاب کودک است.
.
معضلات هنر تصویرگری
بدیهی است در صنعت نشری که سفارشدهنده برای بخشی از ارکان تولید محصول فرهنگی خود یعنی تصویرگر، اهمیتی قائل نباشد، این هنر هیچگاه نمیتواند به یک هنر کاربردی یا حرفهای مشخص در بازار کار تبدیل شود. با این وجود خود تصویرگران نیز در این عرصه بیتقصیر نبوده و بخشی از مشکلات هنر تصویرگری بر عهده خودشان است.
.
نبود درک درست از هنر تصویرگری
تصویرگری هنری کاربردی است، اما در میان هنرمندان ما هنرهای کاربردی آن شاخه از هنر تجسمی است که به جرم در خدمت بودن، همیشه ناچیز شمرده شدهاند. تصویرگری هنری است در خدمت جامعه؛ به دنبال برقراری ارتباط با مخاطب است و انتظار دنبالهروی ندارد. هنری که مخاطب محور و مخاطب شناسی از اصول اولیه آن است، حال این مخاطب عام باشد یا خاص.
.
در سازوکار هنرهای کاربردی سلسله قوانین مشخصی حاکم است که نقش عوامل درگیر با خود را تعریف میکند. تمامی هنرهای کاربردی سه رکن اصلی دارد: سفارشدهنده، هنرمند و مخاطب. این ارکان به شکل مثلثوار به هم وابسته هستند و حاصل این رابطه تثلیثی اثری هنری است که بخشی از نیازهای هر سه طرف را برطرف میکند. این نیازها را به اشکال مختلف میتوان تعریف و تفسیر کرد. هنرهای کاربردی به استخدام در میآیند، در استخدام تبلیغات و یا معرفی و انتقال متن، شعار و مفاهیم مختلف. هنرمندان این هنرها، برای ارضای روحی خود اثر خلق نمیکنند بلکه در استخدام سفارشدهنده برای مخاطبی مشخص یا دیگری به خلق و تولید اثر میپردازند. این استخدام به این شکل تعریف میشود که سفارشدهندهای بر حسب نیازش با هنرمند وارد مذاکره میشود. هنرمند نیز به واسطه خلاقیتاش اثر تولید میکند. طبیعتاً این اثر قبل از هر چیزی باید بر اساس خواستهای سفارشدهنده خلق شده باشد و او را راضی کند، در غیر این صورت حتی اگر اثری خلاقانه خلق شود به کار سفارشدهنده نمیآید.
.
با توجه به این تعاریف میتوان گفت هنر تصویرگری که با سفارش و برای مخاطبی مشخص خلق میشود، به قطع، یک هنر کاربردی است. هنری که نیاز به سه رکن اصلی خود دارد تا به شکلی بهینه تولید شود.
.
بیان این پیش فرضها بسیار ساده و پیشپا افتاده به نظر میرسد، پس مشکل کجاست؟ مشکل از آنجایی آغاز میشود که مرز میان هنر ناب و هنرکاربردی برداشته شده و هنرمندان تصویرگر از خود کنشها و رفتارهایی نشان میدهند که به طور مشخص رفتار هنرمندان هنرهای ناب است نه هنرهای کاربردی. این رفتارها را میتوان در بیتوجهی به سفارشدهنده و اصل سفارش، بیتوجهی به پیام و مطالب مورد انتقال و در نهایت بیتوجهی به مخاطب دانست؛ به تعریفی دیگر، بیتوجهی به ارکان اصلی هنرکاربردی و افتادن به ورطه خودمحوری. هنرهای ناب با تکیه بر ساختار تجربهگرایی فردی هنرمند به دنبال کشف افقهایی نو در هنر و ارتباط بصری بهتر و زیباتر هستند، که گاهی این تجربیات نتیجه داده و موفقیتآمیز است و گاهی بینتیجه میمانند. این تجربهگرایی فردی به طور مشخصی هنرمندان هنر ناب را خودمحور کرده است و آنها را از سفارشدهنده و مخاطب بی نیاز میکند. اما در حیطه هنرهای کاربردی جایی برای تجربهگرایی و سعی و خطا نیست. از آنجایی که سفارشدهنده یا همان تامینکننده مالی یکی از ارکان اصلی این هنر است، تمایلی به این ریسک ندارد که سرمایه خود را در اختیار تصویرگر بگذارد تا او به تجربهگرایی خود بپردازد. سرمایهگذار با هدف مضاعف کردن سرمایه خود وارد بازار کار می شود بنابراین اثر هنری را با هدف کسب سود بیشتر برای خود، مورد حمایت قرار می دهد؛ حال این سود مادی باشد یا معنوی.
.
از طرف دیگر با قبول این مطلب که هر کدام از این ارکان متخصص کار خویش هستند، گزاره «هنر بالاتر از سفارش است» یا «هنرمند بهتر از سفارشدهنده میداند» نادرست به نظر میرسد. به قطع هنرمند، کارشناس امور بصری و هنری است اما یک هنر کاربردی که به خدمت بازار، تجارت و سود بیشتر درمی آید، نمیتواند عاری از نظرات کارشناسانه سفارشدهندهای که بازار کار خود را میشناسد، خلق شود. همچنین مخاطب هم به عنوان مصرفکننده، فقط به مدد پارامترهای زیباشناختی صرف، ترغیب به استفاده از محصول نمیشود. البته نباید فراموش کرد که وظیفه سفارشدهنده بالا بردن فرهنگ بصری یا اجتماعی یک جامعه نیست. این وظیفه حتی برگردن هنرمند هنر کاربردی هم نیست، کار او این است که با استفاده از هنرش اثری هماهنگ و در راستای سفارشی که به او داده شده است خلق کند. این اثر خلق شده که برآمده از تجمیع تخصص سفارشدهنده و هنرمند است، در بازار، مخاطب خود را سریعتر و سادهتر می یابد و منجر به فروش بیشتر میشود. تقاضای بیشتر مخاطب برای دسترسی به آن اثر هنری خاص و فروش زیاد، باعث تولید بیشتر و در نهایت موجب چرخیدن چرخه اقتصادی سفارشدهنده و از سوی دیگر هنرمند کاربردی خواهدشد.
.
در جمله پیشین اگر واژه ناشر را به جای سفارشدهنده و واژه تصویرگر را به جای هنرمند کاربردی بگذاریم، متوجه میشویم که هنر تصویرگری هم مانند بیشتر هنرهای کاربردی نیاز به ساختار عرضه و تقاضا دارد. حال اگر این مطلب که باز پیشپا افتاده به نظر میآید در کشور ما به یک باور تبدیل شده بود و هنرمندان تصویرگر ما، خود را به عنوان یک هنرمند در عرصه هنری کاربردی میدانستند، اگر رفتارها و کنشهای هنرمندان هنرهای ناب را کنار میگذاشتند و بیشتر به درک سفارشدهنده و مخاطب خود میپرداختند و در نهایت هنر خود را ابزاری برای پیشبرد یک کهن الگوی اقتصادی-فرهنگی میدانستند، هنر تصویرگری از جایگاهی بهتر برخوردار بود. نبود درک درست از هنر تصویرگری یکی از اصلی ترین مشکلات درمیان تصویرگران و دیگر اهالی صنعت نشر در کشور ما است.
.
برخورد تفننی و نه حرفهای با هنر تصویرگری
برخورد غیرحرفهای با هنر تصویرگری از سوی هنرمندان تصویرگر از دیگر مشکلات اساسی است. متاسفانه عموم هنرمندان تصویرگر کشور ما بیش از آنکه هنر خود را شغل بدانند و به دنبال ساختارهای حرفهای این شغل باشند، آن را یک تفنن یا سرگرمی دانسته و عموماً از طرق دیگری امرار معاش میکنند. گرچه ناشران و در کل صنعت نشر ما از این امر مبرای از گناه نیست، اما تصویگران نیز خود برای رفع این مشکل کمکی نمیکنند. بخشی از تصویرگران ما، هنر تصویرگری را سکوی پرتابی سادهتر برای رسیدن به عرصه هنر نقاشی میدانند و زمانی که بتوانند خود را به عنوان نقاش به جامعه هنری معرفی کنند دیگر از تصویرگر خطاب شدن دل آزرده میشوند، برخی نیز تصویرگری را شغلی دوم یا مکمل می دانند که بودنش برایشان بهتر از نبودن است. دسته دوم را عموما بانوان تصویرگر تشکیل میدهند که اصولا در کشور ما نقش تامینکننده منابع مالی خانواده را بر عهده ندارند. این هنرمندان که بیشک به هنر خود علاقه فراوانی نیز دارند برای رفع مشکلات حرفهای این هنر تلاشی نمیکنند و اگر تلاشی بکنند مقطعی و کوتاه مدت است.
.
البته در این میان نیز، دسته بسیار کوچکی از تصویرگران مرد و زن وجود دارند که فعالیت می کنند و به دنبال رفع موانع حرفهای کار و هنر خود هستند اما از آنجایی که برای به نتیجه رسیدن تلاشها، حرفه بودن هنر تصویرگری باید یک باور عمومی میان تمامی هنرمندان این عرصه باشد، نتایج زیادی به دست نمیآورند. در این میان چه ناشران دولتی و چه ناشران خصوصی از این فرصت به نفع خود استفاده می کنند و کمترین حق و حقوق را برای تصویرگران در نظر میگیرند. این امر نیز موجب میشود تا شاخصههای اصلی حرفه تصویرگری برای تصویرگران منظور نشود. شاخصههایی چون حق کپیرایت، درصد سود مالی متعلق به تصویرگر در چاپهای دوم به بعد، بیمه و تسهیلات کاری در زمان انجام سفارش و حتی در بیشتر مواقع، حق داشتن قرارداد کاری.
.
در هر صورت برخورد تفننی با هنر تصویرگری از سوی تصویرگران موجب شده تا سفارشدهنده حقوق حقه این هنرمندان را از آنها دریغ کند و این مساله تبدیل به عرف کاری صنعت نشر در کشور شود. عرفی که بنیان حرفهای هنر تصویرگری را متزلزل کرده است.
.
نامشخص بودن مخاطب در تولیدات تصویرگری
هنرمندانی که تصویرگری کتاب کودک را به عنوان شغل خود انتخاب میکنند باید مخاطب محصول خود را خوب بشناسند. اما، یکی دیگر از معضلات حرفه تصویرگری در کشور ما این است که تصویرگران به طور مستقیم یا حتی غیر مستقیم با مخاطب خود ارتباط ندارند. این موضوع وقتی روشن میشود که به آمار فروش کتابهای کودک نگاهی دقیقتر بیندازیم. در بازار نشر کمتر از 20 درصد از کتب به فروش رسیده کودک توسط تصویرگران حرفهای تصویر شده است و بیش از 80 درصد کتابها یا توسط مقلدان از تصاویر کارتونی غربی تصویر میشوند و یا ترجمه هستند. حال همان 20 درصد نیز در بازار از فروش کمی برخوردارند و مورد توجه مخاطب خود قرار نمیگیرند. این مساله چندین دلیل دارد که همگی را میتوان ذیل بیتوجهی به مخاطب یا عدم شناخت او دانست.
.
از آنجایی که ساختار ارزشگذاری تصویرگران ما بر محصولات خود از دیدگاه هنر ناب است و نه هنر کاربردی، بنابرابن آثار خود را با مشخصههای صرفاً هنری میسنجند و ارتباط با مخاطب اصلی یا بازار محصول خود را در محاسبه خود دخیل نمیکنند. به همین خاطر مخاطب خود را بیشتر، کسانی میدانند که ارزشهای هنری آثارشان را درک میکنند. به طبع این افراد یا مخاطبینِ جایگزین، همکاران، دیگر هنرمندان و در نهایت دانشجویان رشتههای هنری خواهند بود نه کودکان. از طرف دیگر بردن جایزه از جشنوارههای هنری که از قدیم یک افتخار حرفهای در کشور ما به حساب میآید، شاخصهای دیگر است که تصویرگران خود و آثارشان را با آن میسنجند. نکته جالب توجه در کشور ما این است که بیشتر ناشران دولتی و وابسته به دولت نیز نتایج این جشنوارهها که عموماً خارجی هستند را ملاک ارزشگذاری بر آثار هنرمندان تصویرگر دانسته و به آنها بها میدهند. این بیتوجهی به چرخه اقتصادی نشر و خواستههای مخاطب کودک چه از طرف تصویرگر و چه ناشر موجب میشود تا محصول مناسب کودکان در کشور ما تولید نشود و جای آن را کتابهای کپیبرداری شده یا ترجمهی خارجی بگیرد.
.
از طرف دیگر عدم آگاهی روانشناختی و جامعهشناختی از مخاطب نیز در میان تصویرگران و حتی ناشران ما وجود دارد. این عدم شناخت موجب شده تا دستهبندی سنی مناسبی برای محصولات فرهنگی کودک در کشور ما وجود نداشته باشد. مخاطب کودک از بدو تولد میتواند از کتاب به عنوان یک ابزار کمک آموزشی و تربیتی استفاده کند و با بالا رفتن سن، مفاهیم مختلف زیستی و رفتاری را از این محصول فرهنگی به دست آورد. اما از آنجایی که در تولید کتاب در کشور ما هیچ کدام از این تخصصها جدی گرفته نمیشود و نه ناشر و نویسنده و نه تصویرگر الزامی در داشتن چنین شناختی در خود نمیبینند، باز محصول درخور نیاز جامعه مخاطبین تولید نمیشود و همچنان چرخه نشر و ساختار عرضه و تقاضا مخدوش و نادرست پیش میرود. تاثیر این اختلالات در هنر تصویرگری نیز موجب میشود تا روشها و مدلهای متنوع این هنر فرصت عرضه پیدا نکند و مخاطب نیز بیبهره بماند.
.
.
در نهایت میتوان گفت که صنعت نشر کودک در کشور معضلات فراوانی دارد و تمامی دستاندرکاران این حوزه در معضلات نقش دارند. چه نویسنده، چه ناشر و چه تصویرگر همگی در این مشکلات سهیم هستند؛ مشکلاتی که اگر در برطرف کردن آنها تلاشی نکنیم منجر به فاجعههای فرهنگی اجتماعی بزرگی میشود، همان طور که تا به امروز نیز شده است.