pt

نام من محمد علی بنی اسدی است

۲۹ فروردين ۱۳۹۲

.

دربارۀ محمد علی بنی اسدی؛ نامزد ایرانی جایزه جهانی هانس کریستین آندرسن و آسترید لیندگرن ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳

مرتضی زاهدی

.

1- کاش می شد من هم مانند کسانی که مطلب آنها در این صفحات چاپ شده، به آسانی می گفتم که من یک تصویرساز کودک و نوجوان هستم  و راه و روش من چنین است. زیرا آنها به راحتی از چشم انداز روشنی می گویند، از راهی که در آن گام نهاده اند.  گویا تمامی لحظات این طی طریق را می شناسند و صمیمانه به استقبال آن می روند. نوعی سرخوشی از گفتارشان به خواننده منتقل می شود و از آثار آنها که در کنار مطلب به چاپ رسیده این صداقت و تطابق به چشم می آید. 

.

کار می کنند، از کارشان لذت می برند و فضای آثارشان از چنین انرژی مثبتی سرشار است. مخاطب را به دیدن پنجره ای دعوت می کنند رو به دنیایی که کشف کرده اند و نظاره گر آن هستند.

.

دشواری اتخاذ چنین لحنی، برای یک تصویرگر ایرانی بی گمان دلایل تاریخی و فرهنگی زیادی دارد. جدّی بودن، شیوه ای است. تنها شیوه ای که می آموزیم، به همین خاطر اشتباه کردن خطایی نابخشودنی است اگر ما، از هر آنچه که قدرت نمایی محسوب می شود (مفهومی مورد ستایش و همیشگی در طراحی و نقاشی ما)، لمحه ای دور شویم، ارزش خود را از دست می دهیم و این ترس همیشگی نهفته در ذهن ما، نسلهای زیادی را تحت تأثیر قرارداده و هنوز از ذهن ما رخت نبسته است.

.

2- تصویرگران هم نسل من خصوصاً پس از تحولات اجتماعی و سیاسی پس از انقلاب با سئوالهایی روبرو شدند که دشواری آن بسیاری را به چالش می کشید. رسیدن به هویت ایرانی، اسلامی، پیدا کردن فرم اجرا و بیان موضوعاتی که خلاصۀ سالهای اولیّۀ انقلاب و شرایط جنگ بود. رسیدن به سطح مطلوب کیفی با آنچه که روایت بصری در سطح جهان نامیده می شد با توجه به تفاوت در باورها و اندیشۀ مخاطبانی که با روایتهای کلّی و تو در تو، چه در زمینۀ داستان، همانند هزار و یک شب و مثنوی و ... خو گرفته بودند و چه در زمینه های تصویری، همانند نگارگری که کمتر واقعۀ ذکر شده ای را می توان به وضوح و بدون حواشی و مسائل پیرامون دید. برای دریافتن حجم سوالات و گوناگونی آنها کافی است به اولین نشریات مربوط به نمایشگاههای تصویرگری آن سالها مراجعه و آنچه توسط خبرنگاران و دست اندرکاران نمایشگاه از هنرمندان تصویرگر پرسیده شده است را در یک جا جمع کرد.

.

3- من محمد علی بنی اسدی هستم. در سال 1334 در شهر سمنان به دنیا آمده ام. در سال 1352 پس از گرفتن دیپلم ریاضی به تهران آمدم و به هنرستان کمال الملک رفتم. استاد حسین شیخ، نقاشی تدریس می کرد و استاد رفیع حالتی، مجسمه سازی و هر دو از شاگردان کمال الملک بودند. یک سالی را به مجسمه سازی گذراندم. در سال بعد در کنکور دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شدم و همزمان در دورۀ دو سالۀ انیمیشن که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دایر شده بود، صبحها به دانشگاه می رفتم و عصرها در رشتۀ انیمیشن تحصیل می کردم و همزمان مربی نقاشی در کتابخانه های کانون پرورش فکری بودم.  در دانشکدۀ هنرهای زیبا، سال اول دروس عمومی بود و از سال دوم می بایست در یکی از رشته های نقاشی، گرافیک، طراحی صنعتی و یا مجسمه سازی ادامۀ تحصیل می دادیم. من نقاشی را انتخاب کردم و از آنجایی که این امکان وجود داشت واحدهای انتخابی مورد علاقه ام را از رشتۀ گرافیک برگزینم واحدهای تصویرسازی را گذراندم که بخشهای عمدۀ آن توسط استاد شباهنگی تدریس می شد و از تجربه های استاد منصوری نیز بهره بردم.

.

4- تصویرسازی بر اساس موضوع های داستانی برای پخش از تلوزیونِ آموزشی در سالهای 56 و 57 شروع فعالیت من در این حرفه بود و در ادامۀ آن تصویرسازی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داستان (سربازهای سربی) که به صورت اسلاید نمایش داده می شد، تجربیات پیش از انقلاب من بودند. سال 1359 شروع همکاری من با کیهان بچه ها بود که همزمان شد با شروع جنگ و رفتن من به سربازی و حضور در خط مقدم جبهه و پس از آن تصمیم به رفتن از ایران و اقامت و تحصیل در هلند که بیش از چند ماهی نپایید.  بعد از بازگشت به ایران و با وقفه ای چند ساله همکاری مجدد من با مجلۀ کیهان بچه ها از سال 1365 آغاز شد که تقریباً ده سالی به طول انجامید و کار برای کودکان و نوجوانان تبدیل به حرفۀ اصلی من شد و در کنار آن طراحی و تصویرسازی برای مطبوعاتِ به اصطلاح بزرگسال را نیز ادامه می دادم که در نهایت با حجمی از کارهای انجام شده روبرو هستم چند برابر آنچه برای کودکان و نوجوانان انجام داده ام.

.

5- به قصد جمع آوری کارهای تصویرگری ام که در نهایت به شکل یک مجموعه به چاپ رسید دریافتم که شیوه های متفاوتی را تجربه کرده ام که گاه در هیچ کدام از مجموعه هایی که امیدوارم روزی به چاپ برسند، اعم از نقاشی و طراحی تصویرسازی بزرگسال و حجمها نمی گنجد و مقولۀ دیگری است. بین سالهای 61 تا 64 با هدفی گاه نامعلوم سالهای زیادی با برشهای متعدد بر روی یک عکس سعی داشتم تصویر متفاوتی بسازم بدون اضافه کردن تصویر و یا طراحی به آن که به شکل کلاژ یا فتومونتاژ در آید. بعد هنگامی که کارهای "دیوید هاکنی" را دیدم، به کلی از ادامۀ کار صرف نظر کردم زیرا او به خوبی از عهدۀ کاری بر آمده بود که برای من ممکن نبود که همپای او گام بردارم او با هدف شناخته شده تری کار کرده بود هر چند در کشور هلند یک کتاب چاپ شده دیدم صاحب اثر راهی شبیه به مسیر من را طی کرده بود و گمان من این بود که هدفمندتر پیش رفته ام اما دیوید هاکنی تیر خلاص بود برای من از جهت ادامه ندادن این تجربه های با عکس.

.

از این دست، کارهای زیادی انجام داده ام گاه به یاد پدرم می افتم به هنگامی که من سالهای قبل از دبستان را می گذراندم به همراه او برای مأموریت اداری اش به شهر دیگری رفته بودم. سرگرمی پدر من این بود که جوجه های یا کریم را با نان خیس خورده غذا می داد با زحمت و امیدوار بود که از آنها پرندگانی دست آموز تربیت کند که نهایتاً می پریدند و می رفتند و زحماتش به هدر می رفت او بارها این کار را تکرار کرد. من با خود می اندیشم که این ژن در من هم وجود دارد.  شاید بد هم نباشد و به همین خاطر است که هنوز شیفتۀ تجربه های تازه ای هستم که در رشته های متفاوت هنرهای تجسمی در حد امکاناتم می توانم به آنها بپردازم ولی پس از سالها کار کردن اگر نه در شروع یک دورۀ کاری حداقل در ادامۀ راه از خودم می پرسم که سئوالم چیست و یا در پس این رفتار قرار است به کدام سمت کشیده شوم.

.

دریافته ام که در کل ساختن تصویری که تخیل در آن نقش داشته باشد برایم جذاب ترین سرگرمی و کار است و ذهن قصه گوی مرا به حرکت وا می دارد. اما نکتۀ مهمی که دریافته ام این است که بر اساس تم واحدی کار می کنم خصوصاً در نقاشی و حجم سازی، هم نتیجه بهتر خواهد بود و هم درک آن برای مخاطب که به قول "نیما" خواهد فهمید که " به چه ره رفته ام و از بهر چه ام بود عذاب".

.

در ابتدای سال، مجموعه ای برگزیده از کتابهایی که تصویرسازی کرده ام (بیش از هشتاد و پنج جلد) با عنوان "تصویر، روایت متن" به چاپ رسیده که فاصلۀ زمانی بیست و پنج ساله ای از 1364 تا 1389 را در بر می گیرد و تماماً مربوط به آثاری است که برای مخاطب کودک و نوجوان انجام داده ام.  


آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه