
اصل مهم تصویرگری داشتن حقوق مادی و معنوی است
۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹گفتگو با نیره تقوی
تصاویری از شاهنامه (1393) و خضر و موسی (1395)
-تصویرگری چطور وارد زندگی شما شد؟
در هشت نه سالگی علاقه زیادی به خواندن کتاب داستان پیدا کرده بودم و پدرم که علاقه من را دریافته بود و خود اهل کتاب بود، گاهی مرا با خود به کتابفروشی امیرکبیر که در خیابان شاه آباد تهران قرار داشت و فکر میکنم هنوز هم همانجاست، میبرد و برایم کتاب داستان میخرید. کتابهای کودکان اغلب ترجمه داستانهای اندرسن، لویس کارول، مارک تواین و از این دست بودند که در هر چند صفحه یک تصویر سیاه و سفید برای داستان وجود داشت.
-آثار ایرانی چه؟
در کلاس پنجم دبستان بود که با کتابهای زندهیاد آذری یزدی آشنا شدم که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده بود. ولی باز هم تصاویر سیاه و سفید آن برایم زیبا نبود. کیهان بچهها و تصاویر رنگی زیاد و با همان تکنیک اولیه چاپ رنگی روی کاغذ کاهی، برایم جالبتر بود و هر هفته بیصبرانه منتظر انتشار آن بودم. بهخاطر میآورم که در همان سالها پری دریایی با بدن ماهی شکلش سوژه بیشتر نقاشیهای من در کتابچه، دیوار حیاط و تخته سیاه کلاس بود.
-خودتان به سمت نقاشی نرفتید؟
چرا. آموزگار من در کلاس پنجم دبستان نقاش خوبی بود که در جهت دادن من به سوی نقاشی تاثیر زیادی داشت. دیدن نقاشیهای او که هر از گاهی به دیوار کلاس میآویخت، شوق نقاشی را در من بهوجود میآورد. کمکم علاقمند شدم که از روی تصاویری که به نظرم زیبا بودند نسخهبرداری یا کپی کنم. دوازده یا سیزده ساله بودم که با تکنیکهای مختلف نقاشی مثل سیاه قلم و رنگ و روغن و گچ رنگی آشنا شدم. در فعالیتهای هنری که از طرف آموزش و پرورش آن زمان ترتیب داده میشد شرکت میکردم و مورد تشویق قرار میگرفتم.
-آشناییتان با تصویرگری حرفهای چطور رخ داد؟
تصویرگری حرفهای را در نوجوانی مزهمزه کردم. پانزدهساله بودم که از طریق یکی از همکلاسیهایم که در هفتهنامه دختران و پسران (از زیرمجموعههای موسسسه اطلاعات) خبرنگار بود با فعالیتهای نوجوانان در مجله آشنا شدم و از آنجا به همکاری دعوت شدم. یک سال برای داستانهای مجله طراحی کردم، ولی برای اینکه به درس و تحصیلاتم لطمه وارد نشود، از ادامه کار با مجله نهی شدم. در دانشگاه از دانشجویان زندهیاد استاد ممیز بودم که بعد از پایان تحصیلات در سال ۱۳۵۱به همکاری برای ساخت فیلم انیمیشن سیاه پرنده، که ایشان کارگردان آن بودند، انتخاب شدم. در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول کار شدم و تصویرسازی برای کتاب کودک را از آن زمان آغاز کردم.
-برگردیم به پیش از آغاز فعالیت حرفهایتان و به قول خودتان این روند تجربیات. در این مدت چه هنرمندانی (داخلی و خارجی) تحسین شما را برانگیختهاند و آثار آنها مورد علاقه شما بوده یا در کار شما تاثیر گذاشته است؟
در طول تاریخ هنرمندان در تمام نقاط جهان از یکدیگر تأثیر میگرفتند. غرب از شرق و شرق از غرب و این تاثیرپذیری در ابعاد بزرگ و کوچک همیشه وجود داشت و دارد و این تأثیرپذیری جزو جریان کلی هنر در دنیا است. بهصورتی که یک هنرمند با دیدن اثر هنری دیگری شگفتزده شود و تحت تاثیر قرار بگیرد و بخواهد که آن سبک و روش را تقلید کند. نگاه کنید به شباهت مینیاتورهای چینی و ایرانی در قرون گذشته، نقاشیهای زمان قاجار و تاثیر آن از غرب و خیلی مقایسههای دیگر که جای بحث آن در اینجا نیست. بله من از دیدن آثار خیلی از هنرمندان لذت میبرم و تحسین میکنم چه سرشناس و چه گمنام. آنقدر زیاد هستند که نمیتوانم نام ببرم. گاهی آنقدر تحتتاثیر قرار میگیرم که فکر میکنم کاش من آن کار را کشیده بودم. خب طبیعتاً این علاقمندی روی کار آدم تاثیر میگذارد، ولی فکر میکنم هر قدر هم که هنرمند بخواهد سبک کار کسی را تقلید کند، باز هم عواملی مانند شخصیت و خصوصیات فردی و همچنین بینش اجتماعی و قومی هنرمند باعث میشود که آن کار متفاوت شود. البته این عوامل هرچه کمتر باشند تاثیرپذیری بیشتر است. در مورد من هیچوقت موفق نشدم سبک کسی را پیروی کنم و همیشه نتیجه چیز دیگری میشود.
-به مرور آثارتان طی این چند سال بپردازیم:
در پنج سال اخیر روی سه کتاب کار کردم که یکی از آنها بهنام «دانه زندگی» اواخر سال قبل در انتشارات خروس چاپ شد. دو کتاب دیگر را هنوز برای چاپ تصمیم نگرفتهام. از نظر کمی نسبت به سالهای جوانی شیب نزولی داشتهام، به این دلیل که مدتهاست غیر از موارد استثنا، تمایلی به سفارش گرفتن کار ندارم. علاقمندم که متن را شخصا انتخاب و یا تهیه کنم. پیدا کردن موضوع، پرداختن به آن و یافتن ناشر و اینکه مسئولیتی در مورد زمان تحویل کار ندارم همگی در کند شدن روند کار موثر هستند. در مقایسه با کارهای اولیه بهنظرم رنگها و شیوه کارم پختهتر شده، ولی در مقابل شهامتم کمتر شده است.
-طبعاً با آغاز فعالیت حرفهای در حوزه تصویرگری یکی از سؤالات افراد انتخاب شیوه و سبک کار است، این انتخاب برای شما چطور شکل گرفت؟
بهخاطر میآورم زمانی که اولین کتابم «ماهیگیر و دریا» را کار میکردم بهفکر انتخاب سبک نبودم. کاری که انجام میدادم ترکیبی بود از تجربیات من در سفرهایم به مناطق مختلف ایران و اغلب دور دست روستایی و مشاهداتم از ارزشها و عناصر مختلف فرهنگی، و آموزشهای هنریام تا آن زمان. بعد از آن علاقمند بودم که در هر کاری که انجام میدهم تجربه جدیدی داشته باشم و حتی در مواردی قلممو و رنگ را کنار گذاشتم و کلاژ را تجربه کردم و هنوز هم دوست دارم تجربه کنم. من فکر میکنم سبک کار هر هنرمند در طول تجربیات زندگی و هنری او شکل میگیرد و کاملآ انعکاسی از شخصیت اوست.
-فکر میکنید حالا علاقهمندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا در انتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟
درگذشته برای هر نقاشی اگر پیش میآمد تصویرسازی هم میکرد. در واقع نقاشی جزو هنرهای تجسمی نبود بلکه مادر هنرهای تجسمی به حساب میآمد. به عبارتی دیگر هر شخص نقاشی اگر مثلاً کار صحنهآرایی را به او میدادند آن را انجام میداد. ولی الان وضع جور دیگری است و تصویرسازی که رابطه نزدیکی با نقاشی دارد خودش یک تخصص محسوب میشود و آموزشهای خودش را دارد. بهنظر من در وهله اول علاقمندان به این رشته باید درست و مرتبط آموزش بگیرند و انواع تکنیکها را بیاموزند. دوم، کار مداوم بهصورتی که از هر موضوع و نکته در هر زمان ممکن بهصورت تصویر نتبرداری کنند و بهاین ترتیب قوه تخیل و تجسس خود را تقویت کنند. خلاقیت و نوآوری باید وجود داشته باشد و تصویرگر باید پیوسته در جهت تقویت آن کوشا باشد. تصویرگری وجوه زیادی دارد. تصویرگر باید بداند فقط برای دل خودش تصویری را خلق نمیکند. برای اجرای ایده خود، متن داستان و سن مخاطب و حتی چاپ و هزینه را باید در نظر داشته باشد و باید بداند که در این عرصه مانند تمام عرصههای هنری دیگر عشق حرف اول را میزند.
-فکر میکنید در یک دهه گذشته کدام جریان توانسته است به تصویرگری سمت و سوی جدید ببخشد؟
بهطور مشخص بگویم اگر جریانی وجود داشته من از آن به دور بودهام. فکر میکنم جریان باید حرکتی قوی باشد که بتواند جنبشی را بهوجود بیآورد، حتی کسانی که دور از رخدادها و در خلوت خود به کار مشغولند را به حرکت در بیآورد. ولی چیزی که من با فاصله نظارهگر آن هستم تلاش است. تلاش جمعیتها و انجمنها برای زنده ماندن و برپا نگاه داشتن فعالیتها، تلاش جوانها برای دستیابی به بازار و خصوصاً بازارهای بینالمللی. و البته تلاشهایی فردی هم برای نوآوری وجود دارد که تمامی این تلاشها ارزنده و قابل قدردانی است. در این راستا تا آنجا که میدانم، تلاش و همت انجمن تصویرگران در اطلاعرسانی، جمع کردن، جهت دادن و معرفی استعدادهای جوان، و ترتیب محفل و نمایشگاهها خیلی خوب عمل کرده است. ولی فکر میکنم هنر برای جریان یافتن به فضایی باز و حمایتهای بیشتری نیاز دارد که به نظر میرسد در شرایط فعلی وجود کم رنگی دارد.
-فکر میکنید این جریان را چطور باید هدایت کرد؟
هدایت یک جریان قوی و متحول، نیازمند بستری مناسب برای جذب افرادی آگاه، مدیر، آزاد اندیش و صاحب نظر در مورد هنر است که در فضایی دور از تعصب، تک روی، کینه و حسد بتوانند با راهکارهای مناسب، انجمنها و محافل هنری را حمایت و رهبری کنند.
-فکر میکنید خلاءهای موجود در حوزه تصویرگری چه چیزهایی است؟
خلأها زیادند که مهمترین آن بازار نشر است. وقتی بازار نشر نتواند خودش را سرپا نگه دارد کتاب چاپ نمیشود و یا با تیراژ خیلی پایین چاپ میشود. ضرر ناشر را چاپخانه تقبل نمیکند. فروشنده کاغذ هم تقبل نمیکند. اینجا میماند آن کسی که تولید فرهنگی و هنری میکند و در وهله اول گریبان تصویرگر را میگیرد که گردنش از مو هم نازکتر است. دیگر بگذریم از خلأ های ریز و درشت دیگر مانند کم شدن علاقه کودکان و نوجوانان به کتابخوانی. ضعف در ارائه آثار ادبی چشمگیر و جذاب، دخالتهای غیر حرفهای و یا ممنوعیتهای بی منطق و غیره. بهنظر من سر رشته و راهکار برای پر شدن خلأ و حل مشکلات، منحصر به حوزه محدود و کوچک تصویرگری نمیشود. سیاستگذاریهای دیگر جامعه در آن دخیل هستند و نیز ریشه در مسائلی دیگری دارد که خود موضوع دیگری است.
-یکی از مسائل مهمی که این روزها شاهدش هستیم علاقهی هنرمندان جوان به این حرفه است. فکر میکنید تصویرگری ایران چنین ظرفیتی دارد؟ یا میتواند برای این هنر ظرفیتسازی کند یا خیر؟
بهطور کلی در حال حاضر خیر. من چنین ظرفیتی نمیبینم. یک علاقمند به تصویرگری باید از جایی دیگر مثلاً پدر و مادر، همسر و یا هر جایی دیگر حمایت مالی شود تا بتواند در سایه آن به فکر خلق و نوآوری در این حیطه باشد وگرنه برای گذران زندگی مجبور به تولید کارهای پیدرپی بازاری و ارزان، یا کنار گذاشتن تصویرگری میشود. البته همیشه در هر موردی استثنا وجود دارد و نمیخواهم علاقمندان مشتاق را ناامید کنم.
-هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خود را دارد. پنج موردی که میتوان بهعنوان آداب حرفه تصویرگری شناخت از نظر شما کدام است؟
بهنظر من احترام به حقوق معنوی و مادی هنرمند اصل مهمی است که اغلب رعایت نمیشود. پیش آمده که ایده و یا اثری در فضای مجازی بدون ذکر نام هنرمند دست بهدست شده و یا با نام دیگری کپی شده است. یا در انجام توافقهایی که بین ناشر و تصویرگر در قرارداد منعقد شده، قصور بهعمل آمده است، مثلاً برگرداندن اصل تصاویر بعد از چاپ. مواردی مانند منتفی شدن قرار داد بهطور یک جانبه و یا محول کردن آن به دیگری بدون در نظر گرفتن حقوق مادی برای کاری که ناتمام مانده. و همینطور گاه هنرمند بهخاطر صرفاً چاپ شدن اثر خود از حقوق معنوی و یا مادی چشمپوشی میکند که این به نوبه خود ممکن است به بازار کار هنرمندان دیگر لطمه بزند. اینها مواردی است که در ذهن دارم و فکر میکنم باید رعایت شوند.
برای دیدن آثار هنرمند به لینک زیر مراجعه کنید