
تصویرسازی با تصور سازی متفاوت است
۱۴ خرداد ۱۳۹۹گفتگو با سید حسام الدین طباطبایی
شرکت در نمایشگاههای تصویرسازی در ایران، هند، صربستان، ایتالیا و ...
-بگذارید به گذشته بازگردیم و با روال تاریخی شروع کنیم: اولین مواجههی شما با تصویرگری چطور بود؟
در سه سالگی عاشق دیدن ماهیهای رودخانه در طبیعت و روستا شدم و آنها را دنبال میکردم، سنگ کف چشمهها را جمع میکردم و رنگهای پرندگان مانند جادویی توجه من را به خودشان جلب میکرد و بیشتر کودکی و نوجوانیام به دلیل شغل پدرم در روستاهای ایران سپری شد. پس آشنایی با اقلیمهای گوناگون و پوششهای متنوع و رنگهای اشیاء و لباسها من را شیفتهی تصویرکردن رویاها و داستانها کرد.
-از چه سنی نقاشی یا تصویرگری نقش پررنگی در زندگیتان داشت؟
-چه چیزی شما را به سمت تصویرگر شدن سوق داد؟
دیدن تصاویر کتاب دبستان از استاد پرویز کلانتری و سایر تصویرگران خیلی تاثیرگذار بود، بگذارید دقیقتر بگویم؛ مثلا تصاویر شعر باز باران با ترانه ... هنوز به خاطرم هست و داستان زاغ و روباه.
-پس تصویرگری را به و اسطهی تصویرهای کتاب و مجله دنبال کردید؟
بله. در کودکی من، تصویرسازی کتاب خیلی رونق داشت و کمتر روی اجسام دیگر تصویری چاپ میشد. آن موقع هم من بیشتر به دنبال داستان بودم تا تک تصویرها، دلیلش این بود که فیلم و کارتون رنگی کمتر میدیدیم و اصلا کم بود. بیشتر فیلمها با آپارات پخش میشد و همین رویاپردازی ما را تقویت میکرد. فیلمها روی دیوارهای گچی به نمایش در میآمدند و از همانجا انگیزه کشیدن نقاشی روی دیوار در من شکل گرفت.
-چه زمانی با تصویرگری حرفه ای آشنا شدید؟
در سال ۱۳۷۴ بود که شاگرد استاد کریم نصر و بعد ابراهیم جعفری شدم. آن موقع نشر شباویز کارگاهی داشت که سه شنبهها زیر نظر استاد نصر برگزار میشد و با تلاش فراوان و آزمون و خطاهای بسیار توانستم در اولین سال حضورم در کارگاهها، اولین کتابم را آمادهی چاپ کنم. بعد عضو انجمن تصویرگران شدم و بسیاری از دوستان تصویرگر را آنجا دیدم و زندگی حرفهایام شکل گرفت.
-جلوتر بیاییم و به آن دورهای بپردازیم که شما به عنوان تصویرگر حرفه ای و بعد از چند آزمون و خطا، جدیتر کار میکردید. طبعا با آغاز فعالیت حرفهای در حوزهی تصویرگری یکی از سؤالات افراد انتخاب شیوه و سبک کار است، این انتخاب برای شما چطور شکل گرفت؟
-فکر میکنید حالا علاقهمندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا در انتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟
دانشجویانی که طراحی و مبانی هنر را نزد استادان آگاه و متخصصان تصویرسازی آموخته باشند، ناخودآگاه در ابتدای راه، منش و روش استاد را دنبال میکنند و این پیروی منجر به موفقیتهایی در ابتدای زندگی هنریشان میشود. در اثر ممارست و تلاش به فراگیری تکنیکها و شیوههای رایج استادان میپردازند. اما ناخودآگاه یک دلزدگی و درونگرایی و من کیستم درونشان پیدا میشود. اما اگر در عملکرد هنری خود و تصویرگران موفق جستجو کنند، کاستیها و نقصها را پیدا میکنند و به جوابهای مناسب و قانعکنندهای دست پیدا میکند.
-پیشنهاد شما برای رسیدن به یک سبک نیمه قطعی چه چیزی است؟
ذهن جستجوگر، طراحی شخصی، مطالعه بصری، مطالعه سبکهای رایج، شرکت در جلسات نقد و بررسی، انتقادپذیری، مثبتاندیشی و ...، مواردی هستند که کمک میکنند تصویرگر خیلی زودتر به سبک شخصی خود برسد.
-جلوتر بیایینم و به آثار جدیدتان اشارهکنیم.
-و آن دو کتاب دیگر؟
دوکتاب دیگر هم قصههای عاشورایی است که نگاهی متفاوت به داستان عاشورا را به تصویرکشیدم. در این آثار شخصیتها در اختیار متن و موضوع هستند و منیت و تکنیک تصویرگر را به رخ نمیکشند
-فکر میکنید در این آثار جدید چه تفاوتهایی در کارهایتان دیده میشود؟
این تلاش و تجربه در کارهای قبلی من کمتر دیده میشود. فکر میکنم در گذشته پیشتر در صدد به رخکشیدن تکنیک، هنر، رقابتطلبی و حتی کسب جایزه بودهام؛ اما کسب جایزه و مقام روح کار را میگیرد و هنر از تعالی باز میماند.
-فکر میکنید در یک دههی گذشته کدام جریان توانسته تصویرگر و تصویرگری را به سمت و سوی جدید ببرد؟
فکر میکنم به مدد و تلاش انجمن تصویرگران و خانه کتاب و رایزنیهای دوستان و استادان و برخی از ناشران و سختکوشی تصویرگران، هنر تصویرسازی به رشد و بالندگی رسیده است. اما در بخش دیگر مثلا حمایت شهرداریها و سازمان زیباسازی از هنرمندان هم چشمگیر بوده است. شناختهشدن هنر تصویرگری در جامعه مرهون زحمات همهی مراکز فرهنگی هنری و هنرمندان است و هرچه این شناخت بیشتر شود طبعا سمت و سوی درستتری پیش روی این هنر قرار میگیرد.
-یعنی این جهتدهی و هدایت بر خلق آثار شما هم تأثیر داشته است؟
من دنیای متفاوتی دارم، شاید دارم آماده میشوم برای رفتن به دنیاهای دیگر و پیدا کردن و یادگیری زبانهای دیگر. خودم را مال این دنیا نمیدانم و حتی کمکاریهایم هم به همین دلیل است. بیشتر دارم در حیطهی هنرهای کاربردی برای مردم مثل مجسمه، معماری، دکوراسیون، و ... فعالیت میکنم؛ ولی ایدههای تصویرسازی همچنان در من زنده اند و پرورش پیدا میکنند.
-با اینحال نمیشود از خلاءهای این حوزه چشم پوشاند.
12. عدم بهکارگیری داوران حرفهای (نه حراف) و بیطرف جهت ایجاد انگیزه در شرکتکنندگان با هر عقیدهای.
-با این همه خلاء فکر میکنید با کششی که جوانان امروز به سمت تصویرگری پیدا کردهاند باید چه کرد؟
اما این ماجرا نیازمند مدیریت است. گروهبندی جوانان مستعد، اولویتبندی نیازهای مخاطبین و جامعه، پیگیری و مطالبهگری از تصویرگران جوان به هر نحوی، شناسایی استعدادهای جوان، تفکیک و شناسایی روحیات و علاقههای شخصی تصویرگران جوان برای اهداف بلندمدت، واگذاری پروژههای کوتاه مدت گروهی.
-و سوال آخر: هر حرفهای آداب و مرام و منش خاص خودش را دارد. به نظر شما پنج موردی که میتوان بهعنوان آداب حرفهی تصویرگری شناخت کدامند؟
حرفه تصویرگری دارای آداب و رسوم خاص، بسته به نوع سفارشدهنده است .تصویرگر، ناشر و نویسنده یک تیم اجرایی هستند که اگر هرکدام بهدلیلی مرام حرفهای را رعایت نکنند، روند تولید کتاب به مشکل بر میخورد. مثالهای زیادی وجود دارد که بیدقتی یا رفتار غیرحرفهای یکی از ارکان این تیم، باعث خسارت به دیگرا اعضای تیم یا خود فرد میشود: مثلا نویسنده متن را از جایی کپی کرده به تصویرگر سفارش داده و در انتهای کار حق چاپ را ندارد و حقالزحمه تصویرگر را هم نمیپردازد یا ناشر کاری را به تصویرگر سفارش داده و تصاویر آماده شدهاند، ولی چاپ نمیکند یا ناشر تصویرسازیهای کتاب را بدون اجازه هنرمند تبدیل به انیمیشن میکند یا ناشر در قرارداد حق کپیرایت و درصد پشت جلد را لحاظ نمیکند و تصویرگر بعد از سالخوردگی پشتوانه مالی ندارد و ...
-دوست دارید سوالی از خودتان بپرسید؟
و جوابش؟
خیالپردازی همراه عقل باشد همانند معجزه عمل میکند. خیالپردازی بدون عقل به توهم تبدیل میشود. عالم توهم فرمانروایی جز شیطان ندارد. مخاطب این گونه تصویرسازیها کودکی است متوهم، جامعهای است متوهم، و جهانی است متوهم و منفعل که هر بلایی بخواهند ظالمان بر سر این جهان میآورند، بدون اعتراض و شکایتی.
آثار هنرمند را در لینک زیر ببینید