pt

هفته‌های دوست داشتنی

۰۶ آذر ۱۳۹۶

مهدی رحیمی_ تهمینه حدادی زنگ می‌زند و می‌خواهد به عنوان کسی که از بیرون همراه جریان تصویرگری کتاب کودکم، درباره‌ی نمایشگاه‌های هفته‎ی تصویرگری چیزی بنویسم؛ برای بولتنی که قرار است در آخر همین هفته چاپ شود. تاکید می‌کند: وقت نداریم و می‎پرسد که اصلاً به نمایشگاه می‎روم یا نه؟

با کمی تامل قبول می‌کنم و بعد که تلفن را قطع می‌کنم با خودم می‌گویم کاش قبول نمی‌کردی! حالا می‌گویم چرا؛ چون هیچ‌وقت همه چیز برای من آنطور که باید نبوده است و بدتر اینکه همیشه از نگاه یک طراح گرافیک ایده‌آل‌گرا به دنیای اطرافم نگاه‌ می‌کنم..

همان روز افتتاحیه خودم را به نمایشگاه می‌رسانم و روایت‌های متعددی از آنچه که باید باشد رفت و آمدشان را در ذهنم آغاز می‌کنند. 

روایت یکم: آنچه که باید باشد

به محض وارد شدن به خانه هنرمندان، انتظار داشتم با یک بیلبورد بزرگ یا پوسترهای هفته تصویرگری روبرو شوم که نه به من، که به همه اطلاع دهد این خانه یک هفته از آن ماست و جشن بزرگی برپاست. خلاصه چراغانی باشد و موسیقی و .... 

به نمایشگاه‌ها که رسیدم خیلی سریع به نحوه‌چیدمان قاب‌ها و لیبل اطلاعات آثار نگاه کردم، همانی بود که باید باشد. همه چیز خیلی خوب و مرتب و سازماندهی شده بود، مخصوصا نمایشگاه «ما تصویرگر خود هستیم» و باید بگویم که موضوع داشتن در این بخش کمک شایانی به یکدست شدن کارها کرده بود و مطمئنم برای خود تصویرگران هم چالش بزرگی بوده است.  

در همان نگاه اول مشخص بود که تیم اجرایی تمام سعی‌شان را برای ارایه بهتر نمایشگاه‌ها کرده بودند و این واقعه نسبتا به سال‎های قبل محسوس بود. 

به نمایشگاه تصویرگران شهر رسیدم، راستش را بخواهید پروژه‌ای به این بزرگی را باید بزرگتر از چند تا قاب و عکس ارائه می‌‌شد، یعنی کافی نبود، من انتظار داشتم از پروسه اجراها تا انتخاب مکان‌‌ها ویدئوهای ساخته شود و در تلویزیون‌های لارج فرمت نمایش داده شود، یعنی به نظر من آنقدر ارزشمند هستند که بشود یک هفته جدا و همه گالری‌ها را به آن اختصاص داد. 

و در آخر نمایشگاه نشان آبان که همیشه و از همه نظر اتفاق خوبی است چرا که از طرفی از پیشکسوتان یادی می‌کند و از طرفی به جوانان امید و اشتیاق می‌دهد و چه نشان خوبی است نشان آبان. 

 روایت دوم: آنچه که می‌خواهیم باشد

چقدر خوب است که ما هفته تصویرگری داریم، سرو نقره‎ای داریم و .... آن هم در همین روزها و سال‌های بی اتفاقی که انگار هیچ‌وقت هنر و هنرمندی نبوده و نیست و چقدر قابل تقدیر و ستایش هستند کسانی که در این انجمن‎ها خالصانه و صادقانه کار فرهنگی می‌کنند؛ آن هم این‌قدر امیدوارانه! شادی را می‌شد همان روز افتتاحیه در صورت همه دید و این خود غنیمت بزرگی است هرچه که باشد با هر کمی وکاستی به نظر من قابل تقدیر است. 

روزگار ما از نقد و غر‌و‌لند گذشته؛ باید برای همین اندک فضا برای همین گالری‎ها و برای همین دورهم بودن‌ها شاد باشیم و از مقایسه با جهان اول فاصله بگیریم؛ کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم. بدون اینکه لحظه‎ای بگویم نه فایده ندارد؟ چرا که دارد! برای جوان‌تر‌ها امید است و برای پیش کسوتان خوشبختی! 

می‎شد و می‎شود تمام این صفحات را با بیشتر از 1500 کلمه پر از نقد کرد، نه می‎خواهم نه می‎توانم؛ چرا که به واسطه بودن و فعالیت کردن در این عرصه می‌دانم که می‌تواند بدتر از این باشد، نه که بگویم باید به حداقل‌ها راضی باشیم، نه! می‌خواهم بگویم این هفته تصویرگری با تمام کمبود‌ها و امکاناتی که من از آن اطلاع دارم در بهترین و عالی‎ترین حد ممکن برگزار شده است و بهتر که قبل از اینکه چشممان به در باشد، خودمان در را باز کنیم و قدم برداریم برای آنچه که می‌خواهیم باشد یا آنچه که باید باشد. 

روایت سوم: آنچه که شد

نماشگاه تصویر‌گران شهر منتخبی است از دیوارنگاری‌هایی که در سال‌های اخیر توسط برخی از اعضای انجمن تصویرگران بر روی دیوارهای سطح شهر اجرا شده است، تا همین جا از نظر من اتفاق بزرگی است، همانطور که گفتم اگر بخواهیم نگاه نقادانه‌ای به نوع اجرا‌ها و تناسباتشان با مکانی که اجرا شده بکنیم باز برمی‎گردیم به روایت یکم! اما بگذارید با همان روایت دوم به این اتفاق نگاه کنیم.  

چقدر خود شهر تهران بستر برای مبلمان شهری دارد؟ شهر تهران زمینه‌های لازم را برای اینکه ما را از نتیجه این اجراها راضی نگه دارد یا هر مبلمان شهری دیگر  ندارد؛ پس نه می‎شود و نه می‌توان خیلی ریشه‎ای به این موضوع پرداخت. در واقع این دیوارنگاری‌ها همین‌قدر که کمی رنگ به این شهر خاکستری اضافه کنند کافی و حتی عالی است و از طرفی هر چقدر هم اندک تاثیری در نگاه بصری مردم عادی داشته باشند یک قدم رو به جلو است و چقدر خوب که این قسمت به تصویرگران سپرده شده که راوی قصه‌ها باشند؛ روی دیوارهای شهری که سال‎هاست قصه ندارند. 

دوست داشتم همان ابتدا تیتر کنم که فقط روایت دوم را بخوانید ولی حالا می‌گویم در این روزها تنها راهمان همان روایت دوم است چرا که امید دارم به اینکه همه هفته‎ها هفته‎های شما تصویرگران و هنرمندان باشد.

آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه