pt

نام من کامیلا فالسینی است

۲۸ آذر ۱۳۹۱
.

درباره کامیلا فالسینی؛ برنده جایزه اول مسابقه تِأتریو ایتالیا

مرتضی زاهدی

.

بزرگ ترین معضل تصویرگر ایرانی ماجراهای صنفی و حرفه ای ست که اتفاق ها و دلایل بسیاری آن را موجب شده است. یکی از مهمترین ها، عدم حضور و ورود تصویرگران داخلی در بازارهای جهانی کتاب و نداشتن ناشرانی مطرح در سطح بین المللی است. هر چند که در دهه گذشته تعداد انگشت شماری از ناشران و تصویرگران ایرانی توانسته اند آثاری " در بیشتر موارد با ناشرین گمنام و درجۀ چند" منتشر کنند اما این همکاری ها اغلب با یک یا دو کتاب و برای همیشه خاتمه یافته است. ناشر و تصویرگر یا به کار و فعالیت در داخل با دستمزدهای اندک و هیجانات کاذب قانع شده و یا اساساً از کار دست کشیده و به کارهای دیگر پرداخته است. این موضوع لطمۀ بزرگی به بدنۀ تصویرسازی معاصر ایران وارد کرده است زیرا همین ندیده ماندن و بی توجهی باعث شده تا در چهار دهۀ گذشته استعدادها و پتانسیل های بزرگی از دست بروند. کامیلا فالسینی نمونه ای است از یک تصویرگر حرفه ای و فعال در جامعه ای که ظاهراً مشکلات صنفی و حرفه ای آن شبیه مسائل ماست.  

.

***

نام من کامیلا فالسینی است. در یک شب سرد از ماه دسامبر در سال 1975 در حومه شهر رُم در خانواده ای نسبتا اشرافی به دنیا آمدم. دوران کودکی شاد و آزادی را گذراندم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه "مُنته سُوری" طی کردم. کودکی من با خواندن کتاب های جیانی رُداری با تصویرسازی های شگفت انگیز، بُرونو مُوناری، افسانه های ماکابر، برادران گریم و کتاب های شاد و خنده دار ریچارد اوسکاری سپری شد و اکثر این کتاب ها را هنوز در کتابخانه ام نگه می دارم. از 14 سالگی به مطالعه در ادبیات کلاسیک و یونان باستان گرایش پیدا کردم و از همین دوران بود که علاقه ام به نقاشی و کشیدن موجودات تخیلی افزایش یافت. 19 سالم که شد، در آزمون مدرسه هنر شرکت کردم و در آن پذیرفته شدم و از آن پس بود که تصمیم گرفتم خودم را کاملاً وقف کار هنری کنم و با جدیت تمام و به طور شبانه روزی به طراحی و نقاشی پرداختم. تا اینکه یکی از معلم هایم، خانم کیارا راپاچینی* که تصویرگر شناخته شده ای در ایتالیا است موضوع افتتاح و کار در اولین کتاب فروشی اختصاصی کتاب های کودکان در رُم که صاحبش یکی از بستگان ایشان بود، را به من پیشنهاد کرد. از آن پس به مدت 2 سال در میان کتاب هایی فوق العاده زیبا زندگی و کار می کردم. اما خواسته من این نبود تا کارمندی ساده در یک کتاب فروشی باشم! زمانی که اولین کتابم چاپ شد به خودم گفتم باید تلاش کنم تا در آینده از من به عنوان یکی از بهترین تصویرگران ایتالیا نام ببرند. پس از آنجا استعفا دادم و کار حرفه ای خودم را با چند مجله تخصصیِ کودک آغاز کردم. اولین کتابی که برای تصویرسازی به من سپرده شد کتابی بود برای بچه ها و درباره ماسک های سنتی ایتالیایی. این کتاب را در بیست و دو سالگی ساخته ام.

من به عنوان یک تصویرگر در حینِ کار خُلق و خوی خاصی دارم و این زیاد با عادات ناشران ایتالیایی جور نیست. یکی از کارهایی که معمولا ناشران در هنگام انجام هر پروژه از ما انتظار دارند، نشان دادن پیش طرح ها و مراحل شکل گیری کار است. درصورتی که برای من به سرانجام رساندن هر سفارش همچون یک راز است و دوست ندارم کسی از چگونگی آنچه که در ذهن دارم و می پرورانم مطلع شود. ما در ایتالیا ناشران بسیار قدرتمند و بزرگی داریم که هنوز به ادبیات و کتاب های داستانی و کلیشه ای اعتقاد بیشتری دارند و باورشان نسبت به کتاب های مفهومی و ایده محور کم است و اکثراً تمایلی به ساخت و انتشار کتاب های خلاق و تجربی از خود نشان نمی دهند و انگیزه ای برای ساختن و دیدن کتاب های تازه به وجود نمی آورند و همه چیز تخت و طبق روال پیش می رود و خُب، این زیاد خوب نیست. محدود هستند ناشرانی که از سلیقه ای خاص و یا شجاعت بیشتری برخوردار باشند و از این گونه کتاب ها استقبال کنند و تصویرگرانی که در این حوزه ها فعال و مستعد هستند را جذب کنند و کتاب هایی بدیع و زیبا بسازند. به عنوان مثال، انتشارات اُرِچیو آچِربو* و یا کورائینی* معتقد هستند که تصویرگری از اهمیت بیشتری نسبت به متن برخوردار است و بیشتر کتاب هایی که منتشر می کنند، کتاب هایی تصویری و مفهومی است. به همین علت برای تولید کتاب هایشان از تصویرگران، بیشتر از نویسنده ها بهره می گیرند و حمایتشان می کنند. نکته دیگر اینکه، هر چند در اینجا تصویرگران برجسته و زیادی زندگی می کنند، اما ناشران ایتالیایی بیشتر تمایل به انتشار کتاب های خارجی و ترجمه آنها دارند و یا برایشان جذاب تر است تا با ایلوستراتورهای غیر ایتالیایی همکاری کنند. از یک منظر این جالب است چون در اینجا می توان آثار تصویرگران معتبر و یا جویای نام را در کتابفروشی ها به راحتی دید و خرید اما متأسفانه این عمل فضا و مقدار سفارش را برای ما محدود می کند.

چه می دانم حتما مشکلاتی مشابه این در کشورهای دیگر هم وجود دارد، اساساً من از واقعیت های اینجا بیشتر مطلع هستم چون در ایتالیا زندگی و کار می کنم پس شاید نباید اینقدر متوقع حرف بزنم ولی حساسیتم به این دلیل بالاست چون حرفه ای بودن برایم مهم است و بعضی اوقات خیلی از کوره در می روم وقتی می بینم و می شنوم که درک درستی از حرفه ام در مردم و به خصوص صنف های دیگر هنری وجود ندارد. اما متأسفانه باید پذیرفت که مخاطبین ما و سرمایه گذاران در هنر تصویرگری با دیگر هنرها به کلی فرق می کنند و این رفتارها و اطلاعاتِ کم محصول نداشتن مخاطبی جدی و پی گیر و سرمایه دار است. خیلی ها از من می پرسند که ماجرای حرفه و حرفه ای گری با موضوع هنر و هنرمند بودن آیا منافات دارد؟ من در پاسخ به آنها می گویم: قبلاً ها من نیز با این موضوع درگیری های بسیاری داشتم و برایم تفکیک این دو از هم یعنی زیست هنری و زیست حرفه ای، کار مشکلی بود. اما اکنون پی برده ام که اگر هنرمندی بتواند در هر حوزه ای هنر و دانش خود را در یک اثر سفارشی طوری نشان دهد که هم خودش و هم سفارش دهنده را راضی کند و در عین حال با استقبال مشتری مواجه شود و از برقراری این ارتباط بتواند واکنش های مالی و اعتباری خوبی ببینید و همه چیز از لحاظ کیفی رشد کند او یک هنرمند حرفه ای است که می تواند به نیازهای مخاطبش به درستی و با تأثیرگذاری بسیار پاسخ دهد و این واقعاً کار ساده ای نیست.

من از دوران دانشجویی تاکنون که تاریخ هنر را به طور جدی پی گیری و مطالعه می کنم، می بینم همیشه به همین صورت بوده است. هنرمندان افرادی بودند که به سفارش ثروتمندان یا کلیساها مجسمه یا نقاشی تولید می کردند و گذران زندگی شان از همین طریق بوده البته درباره جریان هنر در اروپا صحبت می کنم، ممکن است در جاهای دیگر اینطور نبوده و یا هنر به شکل دیگری داد و ستد می شده است. درباره هنرمندان بزرگ و مشهور صحبت می کنم و افراد گمنام، نابغه های بد شانس و ... موضوع بحث الان من نیستند. هنرمندان آزاد، هنرمندان بینارشته ای، نقاشان و گالری ها هم موضوع مفصلی است. من با این عقیده که آرتیست یک فرد شوریده و رمانتیک است هم به شدت مخالفم. به همین دلیل است که می گویم "حرفه ای گری یک اصل است" آن هم به خصوص در دوران معاصر و معتقدم هنر یک شغل است همانند همه شغل ها و اصناف و دوست دارم زیر لب بگویم، آنهایی که اینچنین فکر نمی کنند، یا در این زمینه کاملا بی استعدادند و یا کلا در اشتباه سیر می کنند.

.

در هر حال، اکنون من به عنوان یک تصویرگر از رسانه های دیجیتال استفاده می کنم و برای کتاب های کودکان، مجلات و کارهای تبلیغاتی تصویر می سازم.

.

1- Chiara Rapaccini

2- Orecchio Acerbo

3- Corraini


آگـهـی  
Advertisement

اشتراک خبرنامه